توسط: حامد سلیمان پور
1,048 بازدید
1398/3/8
ساعت:20:03
نقش معاویه در شهادت سیّدالشهداء علیه السلام
ولایت و جانشینی یزید
نقش معاویه در شهادت سیدالشهداء سلام اللّه علیه از دو جهت بررسی می شود:
جهت اوّل: اثبات ولایت یزید و جانشینی او برای معاویه;
بدون شک ولایت و جانشینی یزید توسط خود معاویه صورت گرفته است. بنا بر این، از جهت شرعی، عرفی و قانونی همه کردارها و اعمال یزید را به راحتی می توان به معاویه نسبت داد.
این مطلب، همان حقیقتی است که ما از سخنان آن گروه متعصّب استفاده کردیم; گروهی که سعی داشتند معاویه را از گزند طعن و لعن دور نگه دارند تا به غیر او از صحابه رسول خدا صلی اللّه علیه وآله که معاویه را بر سر کار آوردند، سرایت نکند.
جهت دوم: با استنباط از مسائل تاریخی و تحقیق و جست و جوی دقیق در همه اموری که به نوعی با این موضوع در ارتباط است، روشن شد که نقشه قتل و شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام در عراق توسّط خود معاویه بوده است. او تمام مقدّمات و برنامه این جنایت تاریخی را فراهم و طرح ریزی کرده و یزید آن برنامه و طرح را به اجرا گذاشته است. البته در بخش دیگر به گونه مفصل، به نقش یزید در حادثه عاشورا خواهیم پرداخت.
با روی کرد به این مقدمه به دست می آید که مسئله جانشینی یزید و اثبات ولایت عهدی او از کارهای بسیار مشکلی بوده که معاویه با زحمت و سیاست فراوانی موفّق به انجام آن شده; چرا که در مقابل این برنامه، موانعی وجود داشته است.
مانع اوّل: بزرگانی در آن زمان بوده اند که با وجود آنان، معاویه به خودش جرأت نمی داده که این فکر را اظهار کند تا چه رسد به این که عملی سازد;
مانع دوم: در آن زمان افرادی خود را برای رسیدن به خلافت آماده کرده بودند و ادّعای ریاست داشتند. خیلی روشن است که این دسته نیز با طرح ولی عهدی یزید مخالفت می کرده اند.
معاویه برای رسیدن به هدف شوم خود و برداشتن موانع چند راه را در پیش گرفت. وی برخی را با مسموم کردن از میان برداشت، عده دیگری را با پول خرید و بعضی را با تبعید کردن از مقابل خود کنار زد تا راه جانشینی فرزندش هموار شود. برای نمونه مواردی را بررسی می کنیم:
1 . امام حسن مجتبی; مانع بزرگی برای جانشینی یزید
علمای اهل سنّت می نویسند: معاویه در همان زمان حیات امام حسن مجتبی علیه السلام، به فکر جانشینی یزید افتاد.
وجود امام حسن مجتبی علیه السلام از دو جهت برای عملی شدن طرح معاویه، مانع بزرگی بود:
جهت اوّل: شخصیت اجتماعی و موقعیت آن حضرت و برادرشان سیّدالشهداء علیه السلام در مدینه که از جایگاه بلندی برخوردار بودند;
جهت دوم: قرارداد میان امام مجتبی علیه السلام و معاویه که بنا بر بندهای آن، معاویه بعد از خودش کسی را به جانشینی نباید می گمارد و بعد از او، خلافت به امام مجتبی علیه السلام و اگر آن حضرت در دار دنیا نبودند، به امام حسین علیه السلاممی رسید.
این مطلب پذیرفته بوده و عالمان بزرگ اهل سنّت در کتاب های خود نوشته اند و دانشمندان ما نیز به این بند از قرارداد تصریح کرده اند.
ابن حجر عسقلانی با سندی محکم و قوی این مطلب را روایت می کند و می گوید: امام حسن علیه السلام فرمود:
همانا که من با معاویه شرط کردم که خلافت بعد از او به من برگردد.
آن حضرت در حضور معاویه فرمودند که من از معاویه قول گرفته ام و قرار گذاشته ایم که خلافت بعد از او به من برگردد.
ابن حجر عسقلانی با سند خود در جای دیگر روایت می کند:
« زمانی که علی علیه السلام به شهادت رسید، بزرگ اهل عراق امام مجتبی علیه السلام بودند و بزرگ مردم شام معاویه بود.»
امام مجتبی علیه السلام به همراه لشکری از کوفه به قصد جنگ با معاویه حرکت کردند. معاویه نیز به همراهی اهل شام به میدان جنگ رهسپار شد. بعد از رویارویی دو لشکر و آن وقایع ... ، کار به صلح کشید و صلح نامه ای در آن میان به امضای دو طرف رسید که یکی از مفادش این بود:
بعد از معاویه کسی جز حسن خلیفه نباشد.
یزید هیچ گاه به دلیل موقعیّت و شخصیت بالای اجتماعی امام حسن علیه السلام به آن مرتبه نبوده; آن هم یزیدی که به گوشه ای از ویژگی هایش اشاره کردیم. هم چنین بنا بر عهدنامه معاویه و آن حضرت، طرح جانشینی یزید عملی نبود.
حافظ ابن عبدالبر قُرطبی می گوید:
«علما اتفاق دارند بر این که امام حسن مجتبی علیه السلام حکومت را فقط به معاویه واگذار کرده و این که بعد از او دوباره به خودش برگردد و طبق این پیمان و قرارداد فیمابینشان منعقد شد.»
دقّت کنید! قرار بر این بوده که معاویه کسی را برای پس از خودش منصوب نکند و خلافت به امام مجتبی علیه السلام برگردد. با توجّه به این مطالب، معاویه چه چاره ای داشته تا بتواند فرزندش یزید را جانشین خود کند؟ هیچ راهی مگر این که امام مجتبی علیه السلام را از پیش رو بردارد و آن حضرت را شهید کند.
احنف بن قیس، از برجسته ترین شخصیت های زمان معاویه است. وی در چنین وضعیتی به معاویه می گوید:
... إنّ أهل الحجاز وأهل العراق لا یرضون بهذا ولا یبایعون لیزید ما کان الحسن حیّاً;4
تا زمانی که حسن بن علی زنده است، مردم حجاز و عراق به جانشینی یزیدرضایت نخواهند داد و تن به بیعت با او نمی دهند.
نه فقط اهل عراق، بلکه اهل شام را نیز با وجود حسن بن علی علیهما السلام نمی توانست به بیعت با یزید راضی کند; چرا که آنان یزید را می شناختند.
معاویه هیچ راهی در مقابل خود نمی دید، مگر این که آن حضرت را با زهر جعده مسموم کند. زمخشری می گوید:
جعل معاویه لجعده بنت أشعث إمرأه الحسن مائه ألف حتّی سمته;5
معاویه صد هزار درهم برای جعده همسر حسن بن علی قرار داد برای این که او را مسموم کند.
مسعودی نیز در این باره می افزاید:
إنّ امرأته جعده بنت الأشعث بن قیس الکندی سقته السمّ وقد کان معاویه دسَّ إلیها إنّک إن احتلت فی قتل الحسن وجَّهْت إلیک بمائه ألف درهم وزوّجتک من یزید...;6
همسر امام مجتبی علیه السلام جعده، دختر اشعث بن قیس بود. جعده آن حضرت را مسموم نمود و این کار با نیرنگ معاویه صورت گرفت. او به جعده وعده داد که اگر این کار را انجام دهد صد هزار درهم به علاوه همسری با یزید، مزد و اجرت این عمل خواهد بود.
آن گاه که جعده این کار را عملی ساخت و امام مجتبی علیه السلام را مسموم کرد، معاویه صد هزار درهم را برای او فرستاد، ولی درباره همسری با یزید به او گفت: می ترسم کاری که با حسن کردی، با فرزندم یزید انجام دهی.
داستان شهادت امام مجتبی علیه السلام با سمّی که معاویه آماده کرده بود، از قضایایی است که علمای اهل سنّت به صورت متواتر نقل کرده اند. هر چند تعصّب و عناد باعث می شود که ابن خلدون بگوید:
هرگز معاویه این جنایت را به واسطه همسر امام حسن علیه السلام یعنی جعده بنت اشعث انجام نداده است. معاویه چنین نمی کند(!) این حرف ها از داستان هایی است که شیعیان ساخته اند.7
آری، جای هیچ شک و شبهه ای نیست که قاتلامام مجتبی علیه السلام خود معاویه بوده است و تاریخ نگاران اهل سنّت اضافه می افزایند: وقتی خبر شهادت آن حضرت به معاویه رسید:
أظهر فرحاً وسروراً حتّی سجد وسجد من کان معه;8
معاویه چنان از این خبر شاد شد و خوش حالی کرد که به سجده افتاد و اطرافیان او نیز به سجده افتادند(!)
پس با این طرح و نقشه معاویه، نخستین و بزرگ ترین مانع در اجرای طرح جانشینی یزید از میان برداشته شد.
دسته بندی: ناگفته هایی از حقایق عاشورا
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.