توسط: حامد سلیمان پور
859 بازدید
1402/7/18
ساعت:08:00
سرافکندگی یزید و دگرگونی شهر دمشق
مدتی نگذشت که تحوّلی عجیب در شهر دمشق رخ داد و یزید، در زمان کوتاهی پس از ورود اسیران، ناگزیر به پشیمانی و ندامت پرداخت.
چه عواملی موجب سرافکندگی یزید شد؟ عواملی که یزید را به سرافکندگی واداشت، عبارتند از:
1 . قرآن خواندن سر مطهّر سیّدالشهداء
یکی از این عوامل قرائت قرآن توسط سر مطهّر حضرت سیّدالشهداء علیه السلام بود. ابن عساکر که خود از اهل شام است، می گوید: سه روز سر مطهر امام حسین علیه السلام را در شهر شام بر محلّی نصب کردند و از آن سر مطهّر آیه شریفه (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبًا)1 شنیده می شد.2
ممکن است این مطلب، برخی از شیعیان را که از جهت فکری و عقیدتی ضعیف هستند، به تعجّب وا دارد و برایشان بعید و دور از ذهن باشد که چگونه سر بریده سیّدالشهداء علیه السلام قرآن تلاوت می کند؟ به راستی چرا باید بعضی این گونه فکر کنند؟
آری، روزگار کاری کرده که اگر روایتی از شیخ صدوق، علاّمه مجلسی، شیخ طوسی رحمهم اللّه به برخی از مردم برسد، باور نمی کنند، یا برایشان سخت است که بپذیرند، امّا همین که بگوییم این مطلب را فلان عالم سنّی نقل کرده، با کمال تعجّب، می پذیرند(!) 1 . سوره کهف: آیه 9.
2 سخنرانی امام سجّاد در مسجد شهر دمشق
دومین عامل در هشداری مردم شام و سرافکندگی یزید، خطبه ای بود که امام سجّاد علیه السلام در مسجد شهر دمشق بیان فرمودند. ابن اعثم کوفی(درگذشته 304) و هم عصر او طبری و خوارزمی، این خطبه معروف را نقل کرده اند.1 1 . الفتوح: 5 / 154 _ 155، مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی 2 / 76 _ 78.
3 شهر دمشق و سه روز عزای عمومی
با نگاه به دو عامل یادشده، وضع عمومی شهر دمشق دگرگون شد و کار به جایی رسید که بلاذری، ابن سعد، طبری و دیگران نقل کرده اند که یزید دستور داد که بانوان اهل بیت علیهم السلام را به منزل خودش ببرند و زنان آل ابوسفیان از آن خانم ها استقبال کنند و در مصیبت شهادت سیّدالشهداء علیه السلام به نوحه سرایی و عزاداری بپردازند. سپس سه روز بر امام حسین علیه السلام و یاران شهید آن حضرت اقامه عزا کردند.
بلاذری می افزاید:عاتکه دختر یزید و مادر یزید بن عبدالملک سر مطهّر امام حسین علیه السلام را شست و شو داد و با روغن و بوی خوش آن را معطّر نمود... . پیش تر بیان شد که امام سجّاد علیه السلام در مسجد دمشق خطبه مهمّی ایراد کرد. افزون بر آن، امام سجّاد علیه السلام در پاسخ به مردی شامی که به حضرت گفت: خدای را سپاس که شما را از بین برد و به بیچارگی کشانید و فتنه را از میان برداشت، فرمودند:
أقرأت القرآن؟آیا قرآن خوانده ای؟
گفت: آری.
فرمود: آیا سوره «آل حم» را خوانده ای؟
گفت: قرآن خوانده ام، ولی این سوره را نخوانده ام.
فرمود: آیا این آیه را خوانده ای که خداوند متعال می فرماید:
(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی)؟1
گفت: آیا شما، مصداق این آیه هستید؟
فرمود: آری
سخنان امام سجّاد با منهال
ابن اعثم می نویسد: روزی امام سجّاد علیه السلام در بازار شهر دمشق در حرکت بودند که با منهال بن عمرو صائبی رو به رو شدند. منهال به آن جناب گفت: ای فرزند رسول خدا! چگونه ایّام را سپری می کنید؟
حضرت فرمودند:
روزگار ما، همانند بنی اسرائیل در نزد آل فرعون سپری می شود; فرزندان ما را کشتند و بانوان ما را اسیر کردند.
ای منهال! افتخارعرب بر غیر عرب آن است که محمّد _ رسول خدا صلی اللّه علیه وآله _ عرب است و فخر قریش بر دیگر عرب ها به وجود پیامبر صلی اللّه علیه وآله است و ما نیز اهل بیت همان پیامبریم که مورد بغض، ظلم، قهر، قتل... قرار گرفتیم. «إنّا للّه وإنّا إلیه راجعون» بر آن چه در این ایّام بر ما سپری شد.
بنابراین، همه این عوامل:
قرآن خواندنِ سر مبارک سیّدالشهداء علیه السلام;خطبه امام سجّاد علیه السلام;استدلال امام سجّاد علیه السلام به آیه قرآن;اقامه عزا و نوحه توسط بانوان وسخنان امام سجّاد علیه السلام با منهال، موجب ندامت و اظهار پشیمانی یزید شد.
مجلس یزید و اعتراض صحابی رسول خدا
پیش تر اشاره شد که یزید با ورود اسیران اهل بیت علیهم السلام و سر مطهّر حضرت سیّدالشهداء علیه السلام و سرهای دیگر شهیدان، مجلس عمومی و بزم شرابی راه انداخت و با چوب خیزران بر لب و دندان امام حسین علیه السلام می زد. ناگاه ابوبرزه اسلمی انصاری برخاست و به یزید گفت: آیا به لب و دندانی چوب می زنی که جایگاهش پرارزش و گرانقدر است؟! همانا خودم دیدم که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله آن جا را می بوسید. بدان ای یزید که روز قیامت، ابن زیاد تو را شفاعت می کند و شفیع حسین در روز جزاء، محمد صلی اللّه علیه وآله است. در این هنگام یزید برخاست و مجلس را ترک کرد.
سر مطهّر امام حسین در شام و سخن یکی از تابعین
خالد بن غفران که از شخصیت های شام بوده، در آن زمان از بزرگان تابعین به شمار می رفت. ابن عساکر می گوید: زمانی که سر مطهّر امام حسین علیه السلام را وارد شام کردند، خالد بن غفران مخفی شد. حدود یک سال به دنبال او گشتند تا او را یافتند. از وی پرسیدند که چرا گوشه گیری می کنی و جدایی از مردم را برگزیده ای؟
در جواب گفت: مگر نمی بینید چه بر سر ما آمده؟ آن گاه این ابیات را خواند:اوضاع شهر دمشق به روایت تاریخ نگاران
آری، قضایایی که در شام اتّفاق افتاد و علاوه بر آن، اشعار کفرآمیزی که یزید خواند و حرکات ناپسندی که با اسیران و سر مطهّر امام حسین علیه السلامداشت، موجب شد در اندک زمانی عموم مردم از حقایق به وجود آمده با خبر شوند و یزید به ناچار اظهار سرور و شادی را به حزن و اندوه تبدیل کند. تاریخ نگاران به این دگرگونی اشاره کرده و آن را نقل نموده اند. طبری در این باره می گوید:
وقتی ابن زیاد سر مطهّر امام حسین علیه السلام را همراه اسیران اهل بیت علیهم السلام به شام فرستاد، یزید در ابتدا خیلی خوش حال شد و از ابن زیادی که محبّتی به او نداشت، بسیار راضی و خشنود شد، ولی مدّت کمی نگذشت که از این قتل پشیمان شد.1
ذهبی نیز همین مطلب را از طبری نقل می کند و به نقل او خرده نمی گیرد.
در آغاز امر خوش حالی یزید از این کشتار و جنایت به اندازه ای بود که حقوق ابن زیاد را افزایش داد(!) در این باره ابن اثیر می نویسد: وقتی سر امام حسین علیه السلام را به نزد یزید آوردند، مقام و جایگاه ابن زیاد به حدّی نزد او نیکو شد که او از روی خوش حالی حقوق ابن زیاد را افزایش و پاداشی به او داد. دیری نپایید که مردم یزید را به جهت این عمل لعن و دشنام می دادند و این خشم مردم موجب پشیمانی یزید شد.2
جلال الدین سیوطی چنین می نویسد:زمانی که حسین علیه السلام و فرزندان پدرش _ یعنی برادرانش _ کشته شدند و ابن زیاد سر آنان را برای یزید فرستاد، یزید در آغاز به شادی و اظهار سرور پرداخت، سپس از این کشتار مسلمانان پشیمان شد و اظهار ندامت کرد; چرا که مردم از او بی زاری جستند و این حق مردم بود که از یزید خشمگین شوند.
این چنین، راز همراهی خانواده و کودکان امام حسین علیه السلام در کربلاروشن می شود. امام حسین علیه السلام با وجودی که می دانست به شهادت می رسد، بانوان و کودکان را به همراه برد تا بعد از او با اسارت آنان حقایق مخفی نماند و بر همگان آشکار شود.
بنا بر آن چه بیان شد نقش یزید در جریان کربلا مشخص و روشن گشت.
دسته بندی: ناگفته هایی از حقایق عاشورا
برچسب ها: عاشورا شهادت امام حسین (ع) یزید امام سجاد (ع)
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.