توسط: حامد سلیمان پور
624 بازدید
1401/1/2
ساعت:20:54
نامه ها هم چنان از اهل کوفه به امام حسین علیه السلام ارسال می شد. حتّی عدهای برای دعوت سیّدالشهداء علیه السلام به مکه آمدند. امام حسین علیه السلام با دیدن این اوضاع جناب مسلم علیه السلام را خواستند و به نمایندگی خود به کوفه فرستادند. ایشان حضرت مسلم علیه السلام را به تقوای الهی و مخفی کردن قضیه، سفارش کردند.
نقش نعمان، والی کوفه
نعمان بن بشیر که والی بود، بعد از این که فهمید مسلم وارد کوفه شده و در خانه مختار ثقفی اقامت کرده، به منبر رفت و گفت: از جدایی و دو دسته ای بپرهیزید; چرا که در فتنه ها، بزرگ مردان هلاک و خونشان ریخته می شود، اموال غصب می گردد... .
با دقّت و اندیشه در این گفته ها، چنین به دست می آید که حرکات و رفتارهای والیان بر اساس نقشه قبلی بوده و از همین جا سرچشمه می گیرد.
نعمان در ادامه می افزاید: کسانی که با من کاری نداشته باشند، من نیز با آنان کاری ندارم و آنانی که با من سرجنگ نداشته باشند، من نیز با آنان جنگ نمی کنم... من کسی را بی دلیل دست گیر نمی کنم. من به گمان های بیهوده و تهمت ها قضاوت نمی کنم.
این سخن نعمان است، امّا چنان که خواهد آمد، یزید در نامه به ابن زیاد دستور داده که حتی افراد را با حدس و گمان نیز دست گیر کند و به تأکید امر کرده که:
با تهمت و گمان، افراد را دست گیر کن.
نعمان در ادامه می گوید: اگر شما در مقابل من ایستادگی کنید، بیعت بشکنید و قیام کنید، با شمشیرم چنان ضربهای به شما وارد می کنم... حتّی اگر یاوری نداشته باشم.
اکنون در معانی این سخنان بیندیشید. معنای سخنان نعمان به تعبیر امروز چراغ سبز نشان دادن است. با اندیشه در این مسائل برمی آید که عکس العمل نعمان باعث شد اصحاب و یاران حضرت مسلم علیه السلام احساس امنیت کنند و در نهایت، قضیه جناب مسلم علیه السلام و هدفی که ایشان برای آن فرستاده شده بود، آشکار شود.
پس از آشکار شدن قضیه حضرت مسلم، مزدوران حکومت در کوفه به یزید نامه ای نوشتند که از جمله این افراد عبداللّه بن مسلم بن ربیعه حضرمی است. وی که از وفاداران و سوگندخورده های بنی امیه بود، به یزید نوشت:
مسلم بن عقیل وارد کوفه شده و پیروان حسین بن علی با او بیعت کرده اند. اگر کوفه را می خواهی، فردی را که لیاقت داشته باشد و بتواند فرمان های تو را اجرا کند، به آن جا بفرست و همانا نعمان مردی ناتوان است، یا خود را به ناتوانی می زند.
عماره بن عقبه و عمر بن سعد بن ابی وقّاص نیز مثل همین نامه را برای یزید فرستادند.
یاران حضرت مسلم علیه السلام در چنین موقعیتی احساس امنیت کردند و به تعبیری، سادگی به خرج دادند و شروع به جمع آوری پول و اسلحه نمودند و مسئول این کار مسلم بن عوسجه بود.
در این هنگام، مسئله حضرت مسلم علیهالسلام و هدف از آمدنش به کوفه آشکار شد. البتّه خلاف دستوری اتفاق افتاد که از امام حسین علیه السلام درباره حضرت مسلم علیه السلام بر پنهان کردن امر فرموده بود.
ناگفته نماند که جناب مسلم علیه السلام خلاف دستور (العیاذ باللّه) عمل نکرده است; بلکه دسیسه های دشمن و بعضی از اشتباهات پیروان و یاران حضرت مسلم علیه السلام، موجب آشکار شدن مطلب شده است.
آیا سخنان و رفتارهای نعمان طبیعی بوده است؟
نعمان مأموریت داشته که این گونه رفتار کند و سخن گوید; چرا که همین نعمان بعد از عزل از ولایت بر کوفه و نصب عبیداللّه بن زیاد با کمال سلامت به شهر شام بازگشت.
جالب این که معاویه خود حکم ابن زیاد را برای سرپرستی شهر کوفه و بصره، با خط خود نوشته و آن را به سرجون سپرده بود که چند ماه بعد از مرگ معاویه آن نامه فاش شد. آری، معاویه با دست خود این حکم را نوشته است.
چکیده و نتیجه
با عنایت به آن چه طرح و بررسی شد چکیده و نتیجه این تحقیق چنین شد:
یکم. شهادت سیّدالشهداء سلام اللّه علیه به معاویه و به خلفای بالاتر ازاو (الأعلی فالأعلی) منسوب می شود; زیرا همان خلفا باعث به سر کار آمدن یزید شدند.
دوم. بنا بر جست و جوها و تحقیقات انجام شده، معاویه خود اصل نقشه شهادت سیّدالشهداء علیه السلام را در عراق تنظیم کرده و یزید مجری این طرح بوده است.
این نتیجه، از مجموعه مسائلی به دست می آید که عبارتند از:
1 . معاویه بنا بر روایت شیعه و سنّی وصیت کرده که «ارعد وأبرق له...; حسین را بترسان امّا هرگز به او آسیبی نرسان و هر جا که خواست، برود»;
2 . قاتلان پدرش و خیانت کارانی که برادرش را تنها گذاشته اند، او را به عراق دعوت خواهند کرد;
3 . نامه های کسانی که حضرت را به کوفه برای بنیان گذاری حکومتی جدید فرا خوانده بودند، در زمان حیات معاویه به مدینه رسید و حکومت به هیچ یک از آن نامه نگاران، تعرّض و دشمنی نکرده است;
4 . برکناری مروان والی مدینه، چرا که مروان همیشه در فکر قتل امام علیه السلام بوده است;
5 . برخوردهای والیان مدینه و مکّه.
به رغم این که هر کدام از این والیان از شجره خبیثه بنوامیّه هستند، ولی با سیّدالشهداء علیه السلام برخورد سختی نکرده اند. در حالی که گفتیم، مروان به ولید اصرار کرد که هم اکنون حسین را به قتل برسان و ولید به حضرت گفت: در امان خدا، بفرمایید(!) و وقتی خبر رفتن حضرت از مدینه به او رسید، گفت: «الحمد للّه!».
هیچ نوشته و مدرکی وجود ندارد که بنا بر آن بتوان گفت والی مدینه برخورد سختی با حضرت کرده است.
چرا این والیان با امام حسین علیه السلام برخورد سخت و خشن ینداشته اند؟ آیا رفتار این افراد حکومتی، با اهل بیت علیهم السلام خوب بوده و دوست دار ایشان بوده اند؟ هرگز!
کسی که این توهّم در ذهنش خطور کند و به این پندار برسد، سخت در اشتباه است. خوبی والیان مدینه و مکّه پنداری غلط بیش نیست و دوست دار خواندن آنان، غلطی بزرگ تر است.
6 . سخنان خود سیّدالشهداء علیه السلام و هم چنین سخن آن حضرت به ابن عبّاس در مکه...;
7 . جوابیه ابن عباس در پاسخ نامه یزید...;
8 . زمانی که امام حسین علیه السلام جناب مسلم علیه السلام را به کوفه فرستادند، فرمودند: «خداوند تو و مرا از شهیدان قرار دهد»;
9 . یزید در اوّلین سخنرانی خود بعد از رسیدن به قدرت، خبر از جنگی داد که در عراق رخ می دهد و به واسطه عبیداللّه ابن زیاد پیروزی به دست می آید.
آری، خود امام حسین علیه السلام می دانستند که در عراق به شهادت می رسند. یزید علیه اللعنه نیز می دانست... .
اصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله مانند ابن عبّاس و دیگران، حضرت ام سلمه رضی اللّه عنها و دیگر ازواج رسول خدا و دیگر مردم نیز از جریان شهادت آن حضرت در عراق خبر داشتند تا جایی که برخی از زنانی که در خانه ها بودند، از این حادثه خبر داشتند; چرا که شهادت آن امام بزرگوار در عراق، مطلبی آشکار بوده و عموم مردم می دانستند.
اگر کسی بگوید: آن حضرت از آن حادثه آگاهی نداشتند یا نادان است و یا بیمار... .
سوم. اگر امام حسین علیه السلام با یزید بیعت می کردند، هرگز آسیبی به ایشان نمیرسید.
همین مطلب در نامه یزید به ابن عبّاس، مبنی بر این که «حسین را از قصدی که دارد، باز گردان!» به خوبی مشخص است. با وجود آن که درباره ابن زبیرتصمیم گرفتند که او را قطعه قطعه کنند و به قتل برسانند.
امام حسین علیه السلام همیشه دو مطلب را می فرمودند:
1 . بیعت نخواهم کرد;
2 . می دانم اینان مرا به قتل می رسانند و نمی خواهم در مکه کشته شوم.
دسته بندی: ناگفته هایی از حقایق عاشورا
برچسب ها: عاشورا کربلا امام حسین (ع) نامه های اهل کوفه مسلم ابن عقیل
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
اَلعُلَماءُ غُرَباء لِکَثرةِ الجُهال؛
عالمان، به سبب زیادی جاهلان، غریب اند.