توسط: حامد سلیمان پور
595 بازدید
1400/9/20
ساعت:00:07
سیّدالشهداء و رفتار والی مکّه
امام حسین علیه السلام وارد مکّه شدند. والی این شهر عمرو بن سعید بن عاص اَشدق بود. او فقط برای اجرای طرح و نقشه حکومت به خدمت سیّدالشهداء علیه السلام رسید و پرسید: آقا! شما برای چه به مکّه آمده اید؟
حضرت فرمودند: آمده ام تا به خانه خدا پناهنده شوم.
بنا بر تحقیق صورت گرفته، چیز دیگری بیش از این گفت و گو میان امام حسین علیه السلام و عمرو بن سعید وجود ندارد.
سرانجام امام حسین علیه السلام از مکّه حرکت کردند و در همین زمان عمرو بن سعید به درخواست بعضی از بنی هاشم (عبداللّه بن جعفر) به واسطه یحیی برادر خود امان نامه ای را به امام علیه السلام رساند که در آن نوشته بود: اگر شما در مکّه بمانید، از طرف من به شما آسیبی نخواهد رسید. زمانی که امام حسین علیه السلام به این نامه اعتنایی نکردند و به راه خود ادامه دادند، عمرو بن سعید نامه ای برای والی کوفه نوشت که حسین به کوفه می آید و اگر او را به قتل نرسانی، عاقبت خودت به خطر می افتد.
از آن چه بیان شد، این گونه می توان نتیجه گرفت:
_ والی مدینه با کسی که بیعت نکرد، خوش رفتاری نمود...;
_ والی مکّه نیز با او به این کیفیّت برخورد کرد... .
اکنون می پرسیم: چه نتایجی از این مطالب به دست می آید؟ در این میان، نامه ای از جانب یزید، به عبداللّه بن عبّاس به شرح زیر رسید:
امّا بعد، نسبت به پسر عمویت حسین و هم چنین عبداللّه بن زبیر _ که دشمن خداست _ این دو از بیعت من سرپیچی کرده اند و به مکّه رفته اند و جان خود را در معرض هلاکت قرار داده اند، ابن زبیر را به زودی به قتل می رسانیم. ولی حسین... باعث قطع رحم شده و تو بزرگ خاندانی، پس حسین را ملاقات کن و او را از این فتنه باز دار اگر پذیرفت، به هر کیفیّتی که تو به او امان دادی، من آن امان نامه را می پذیرم.
ابن عبّاس در پاسخ نوشت:اما بعد، ابن زبیر مردی است که به ما هیچ ارتباطی ندارد... ولی حسین، شهر و دیار و منزل پدرانش را رها کرد و وقتی من علّت این حرکت را از او پرسیدم، فرمود: مأموران و کارگزاران تو با او بدرفتاری کرده اند. به او جسارت نموده و احترامش را نگه نداشته اند و او به خانه خدا پناهنده شده است.
ابن عبّاس در ادامه برای یزید می نویسد:
تقوای الهی را در آشکار و خفا پیشه کن... . برای کسی چاه نکن! چه بسیار افرادی که برای دیگران چاه کندند و خود در آن چاه افتادند... .
ابن عبّاس نصیحت های دیگری نیز در این نامه به یزید می کند.
نگاهی به شخصیّت عمرو بن سعید اشدق والی مکّه
تاریخ نگاران درباره عمرو بن سعید می نویسند:
او زورگویی از ستم پیشگان بنوامیّه بوده است.
او از شجره نفرین شده است. ابن کثیر از احمد بن حنبل نقل می کند و می گوید: ابو هریره گوید: از پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله شنیدم که فرمودند:
بر منبر من زورگویی از ستم گران بنوامیّه می نشیند که دچار خون دماغ می شود، به گونه ای که خون او بر منبر جاری می شود.
ابن کثیر می افزاید: شخصی که عمرو بن سعید بن عاص را دیده بود به من گفت که او بر منبر رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله دچار خون دماغ شد
اهل سنّت، کلام پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله را بر عمرو بن سعید اَشدق منطبق می کنند. از چنین فردی درباره سیّدالشهداء علیه السلام فقط همین مطلب است که او از امام پرسید: برای چه آمده اید؟
حضرت فرمودند: به خدا و به این خانه پناهنده شویم.
اما ملاحظه کنید که همین عمرو بن سعید اَشدق درباره ابن زبیر چگونه موضع می گیرد؟
او می گوید: به خدا سوگند! او را دست گیر می کنیم و اگر داخل کعبه نیز شود، کعبه را بر سرش آتش می زنیم. هر کس می خواهد ناراحت شود!
عمرو بن سعید کسی است که بعدها اهل شام، او را خلیفه خواندند و با او بیعت کردند. چون عبدالملک بن مروان ریاست را برای خود می خواست، نقشه ای کشید و در ابتدا به عمرو بن سعید امان داد و بعد او را کشت. تا جایی که مورخان نوشته اند: او را به دست خودش ذبح کرد. پس او نزد اهل شام آن قدر محبوبیت داشت که با او بیعت کردند. البتّه سرانجام عبدالملک بر او غلبه کرد و او را کشت.
آری! همه این رفتارها و برخوردها، چه از والی مدینه، و چه از والی مکّه، نقشه و برنامه از پیش تعیین شده بوده است....
دسته بندی: ناگفته هایی از حقایق عاشورا
برچسب ها: حقایق عاشورا ناگفتنی ها آیت الله میلانی
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
وَ صَلَاةٌ فِی شُغُلٍ وَ صَبْرٌ فِی شِدَّةٍ
{مؤمن} در عین اشتغال و گرفتاری نمازگزار است.