توسط: حامد سلیمان پور
1,218 بازدید
1398/6/20
ساعت:01:25
معاویه و ترور مخالفان جانشینی یزید
2 - سعد بن ابی وقّاص; مانع دیگر
سعد بن ابی وقاص یکی دیگر از موانع بود. او گرچه با امیر مؤمنان علی علیه السلام رابطه خوبی نداشت، با این حال برای شخص معاویه نیز احترامی قائل نبود، تا چه رسد به یزید.
به عبارت دیگر، بی اعتنایی سعد به معاویه به دلیل علاقه مندی سعد به امیر مؤمنان علی علیه السلام نبوده است و رفتار سعد درباره معاویه «حبّاً لعلی» علیه السلام نبوده، بلکه «بغضاً لمعاویه» بوده است.
اهل سنّت سعد بن ابی وقاص را از «عشره مبشّره»میدانند. هم چنین او از شش نفری است که عمر بن خطاب بعد از خود برای شورای تعیین کننده خلیفه، معرفی نموده بود و سعد در آن جلسه از امیر مؤمنان علی علیه السلام هواداری نکرده است.
با این حال، وقتی معاویه وارد مدینه شد و شخصیت های آن زمان به دیدن او رفتند، سعد نیز به ملاقات معاویه رفت. معاویه به احترام سعد برخاست و او را در کنار خود نشاند و مشغول گفت و گو شدند تا جایی که معاویه به او گفت: تو چرا ابوتراب (علی بن ابی طالب علیه السلام) را لعن نمی کنی؟
سعد در پاسخ معاویه گفت: من از پیامبر درباره علی بن ابی طالب علیه السلام فضایلی شنیده ام که تا آن ها در ذهن من است، هرگز چنین نمی کنم(!)
معاویه از پاسخ سعد بن ابی وقاص عصبانی شد و مجلس را با ناراحتی ترک کرد.
معاویه با وجود چنین شخصی نمی توانست به آسانی برنامه خود را عملی کند. پس به ناچار سعد بن ابی وقّاص را از میان راه خود برداشت و همان طور که امام حسن علیه السلام را مسموم کرد، او را نیز به وسیله سم به قتل رسانید. . منظور از «عشره مبشّره»، ده نفری هستند که اهل سنّت از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله روایتی را مبنی بر بهشتی بودن این افراد نقل می کنند. البته جعلی بودن این حدیث در جای خود به اثبات رسیده است.
3 . عایشه و مخالفت او با طرح جانشینی یزید
همان گونه که اشاره شد، هنگامی که معاویه وارد مدینه شد، با شخصیت های مختلفی ملاقات کرد و ولایت عهدی یزید را با آنان مطرح نمود. از جمله آن افراد عایشه بود که معاویه به ملاقات او رفت و در این باره گفت:
این که من تصمیم گرفته ام که یزید بعد از خودم خلیفه باشد، از قضای الهی ناشی می شود و اراده خداوند متعال است. این کاری تمام شده است و مردم در این مسئله حق اظهار نظر ندارند.
ای عایشه! آیا احتمال می دهی که مردم از این موافقت و عهدی که بسته اند، دست بردارند؟
عایشه در پاسخ به او گفت:
از خدا بترس، کدام عهد و پیمان؟ و کدام موافقت؟ چرا به شخصیت های بزرگ نسبت دروغ می دهی؟ بر خلاف دیدگاه آنان تصمیم نگیر و برای آنان تعیین تکلیف نکن.
یکی از مصادر شیعی که به مخالفت عایشه اشاره می کند، کتاب صراط مستقیم است. این اثر از کتاب های مفید بوده و مؤلّف آن از علمای قدیم ماست. او می نویسد: معاویه بر فراز منبر بود و برای ولایت عهدی یزید از مردم بیعت می گرفت. عایشه او را مورد خطاب قرار داد و گفت:
آیا بزرگان صحابه که خلیفه رسول خدا صلی اللّه علیه وآله بودند، برای فرزندانشان از مردم
بیعت گرفتند؟ آیا آنان اولادشان را جانشین خود کردند؟
معاویه در جواب گفت: نه!
عایشه گفت: پس تو که می خواهی پسرت را جانشین خود کنی، چه کسی قبل از تو این کار را کرده است؟در این هنگام معاویه خجالت زده شد... .بعد عایشه تصمیم گرفت به خانه معاویه برود و با او دیدار کند و به طرف خانه او به راه افتاد. معاویه دستور داده بود که در مسیرش چاله ای حفر کنند و روی آن را بپوشانند. عایشه که سوار بر مرکب بود به داخل گودال افتاد و مُرد.عبداللّه بن زبیر در شعری که به همین مناسبت خوانده، کنایه ای در آن شعر آورده است که به معاویه اشاره دارد
بنابراین، مرگ عایشه به دسیسه معاویه صورت گرفته; چرا که عایشه با جانشینی یزید مخالف بود و باید از سر راه برداشته می شد.
شخصیت های دیگری که در مدینه بوده اند، به نوعی با ولایت عهدی یزید مخالفت کرده اند، شمار نام برخی از آنان در زیر می آید:
عبدالرحمان فرزند ابوبکر، عبداللّه فرزند عمر، عبداللّه فرزند زبیر، منذر فرزند دیگر زبیر، سعید فرزند عثمان، عبدالرحمان فرزند خالد بن ولید و زیاد بن ابیه.
4 . معاویه و طرح ترور دیگر
عبدالرحمان فرزند ابوبکر و برادر عایشه، از مخالفان ولایت عهدی یزیدبود. معاویه در ابتدا پولی به مبلغ صد هزار درهم برای او فرستاد و عبدالرحمان در پاسخ به این عمل گفت:
من دینم را به دنیا نمی فروشم.
در کتاب الاستیعاب که از کتاب های معتبر به شمار می رود، چنین آمده است: بعد از فرستادن پول توسّط معاویه به عبدالرحمان و قبول نکردنِ او چیزی نگذشت که عبدالرحمان مُرد(!)1
با اندکی تحقیق و جست و جو، حقایق بیشتری در چگونگی مرگ عبدالرحمان فاش می شود. تاریخ نگاران اهل سنّت می نویسند: معاویه به عبدالرحمان بن ابوبکر گفت: تصمیم دارم تو را به قتل برسانم(!)
معاویه به طور رسمی او را به قتل تهدید کرد و مدّتی نگذشت که بدون هیچ مقدّمه ای جنازه مرده عبدالرحمان بن ابوبکر را یافتند.
ابن اثیر در تاریخ خود آورده است که وقتی مروان والی مدینه بود، در خطبه ای چنین گفت: امیرالمؤمنین (معاویه) فرزندش یزید را به جانشینی خود، برای شما برگزیده است.
عبدالرحمان با شنیدن چنین سخنی برخاست و گفت: ای مروان! هم تو و هم معاویه دروغ می گویید. شما خیری برای امّت محمّد نخواسته اید و فقط قصد پادشاهی و سلطنت دارید. شما می خواهید سلطنت موروثی درست کنید، به گونه ای که هر یک از شما بمیرد، فرد دیگری از خاندانتان جای او را بگیرد.
بعد از اعتراض عبدالرحمان، مأموران حکومت برای دست گیری او پا پیش گذاردند که او به خانه خواهرش عایشه پناهنده شد و عایشه از او دفاع کرد تا جایی که مروان را به صراحت لعن نمود.
بازی با حقایق
با دقّت در شیوه علمی عالمان اهل سنّت به این نتیجه می رسیم که ایشان نه فقط با خلافت رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله که مسئله بسیار مهمی است، بازی می کنند، بلکه با تاریخ و نقل حوادث تاریخی نیز همین گونه برخورد می کنند.
آن چه درباره عبدالرحمان ذکر کردیم، با تصرّفاتی در صحیح بُخاری نیز آمده است، اما با چه تصرّفاتی؟! بُخاری در این زمینه می نویسد: وقتی مروان در حجاز خطبه خواند و مسئله جانشینی یزید و گرفتن بیعت را مطرح کرد، عبدالرحمان بن ابی بکر چیزی به او گفت(!)1
بُخاری به همین مقدار از نقل بسنده می کند و سخن دیگری نمی گوید و ادامه داستان را نمی آورد. به راستی، عبدالرحمان چه گفته است که بخاری از نقل آن خودداری کرده است؟ زیرا عبدالرحمان به معاویه توهین کرده و گفته: ای مروان! تو و معاویه دروغ گو هستید و می خواهید خلافت را پادشاهی کنید.
از طرفی، این سخنان برای امثال بُخاری تحمّل پذیر نیست; چرا که آنانی که در خط و جبهه معاویه هستند، باید از نقل حقایق جلوگیری کنند تا خدشه ای به سرورانشان وارد نشود.
بُخاری فقط می گوید: عبدالرحمان چیزی گفت و مروان دستور داد او را بگیرند و او به خانه عایشه وارد شد و دیگر نتوانستند او را دست گیر کنند(!).
چرا نتوانستند عبدالرحمان را دست گیر کنند؟ چون عایشه همسر رسول خدا صلی اللّه علیه وآله آن جا بوده و برای او احترام
و حرمتی قائل بودند.
ولی طبری به راحتی حقیقت را بازگو می کند و می گوید: معاویه به عبدالرحمان گفت: به خدا سوگند! تو را می کشم... .
و بعد از این سخن، مدّتی نگذشت که عبدالرحمان مرد.
5 . عبدالرحمان بن خالد; مانع دیگر
عبدالرحمان فرزند خالد بن ولید یکی دیگر از مخالفان طرح جانشینی یزید بود. خالد بن ولید دو پسر به نام های عبدالرحمان و مهاجر داشت. خالد دشمنی دیرینه ای با اهل بیت علیهم السلام داشت، ولی بنا بر اراده خداوند متعال، چنین شخصی فرزندی به نام مهاجر دارد که در جنگ صفّین در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفت.
عبدالرحمان، پسر دیگر خالد است. او در جنگ صفّین در لشکر معاویه بود و نه فقط جزو لشکریان، بلکه از بزرگ ترین پرچم داران لشکر. او «حامل اللواء الأعظم» بوده است و اهل شام علاقه خاصّی به او داشته اند.
حافظ ابن عبدالبرّ می گوید: هنگامی که معاویه می خواست برای یزید بیعت بگیرد، خطبه ای برای مردم شام خواند و گفت: ای مردم! من دیگر پیر شده ام و سن من بالا رفته، به این فکر افتادم که سرپرستی شما را بعد از خودم به کسی بسپارم که بتواند وحدت شما را حفظ کند و حکومت را اداره نماید. من نیز فردی مثل شما هستم، پس رأی و نظر خودتان را در این باره بگویید.
همه مردم به اتّفاق گفتند: ما عبدالرحمان بن خالد را به جانشینی شما انتخاب می نماییم.
رأی و نظر مردم برای معاویه بسیار سنگین و گران تمام شد. او ناراحتی خود را از این موضوع مخفی کرد تا این که عبدالرحمان بیمار شد و معاویه طبیبی یهودی برای معالجه او فرستاد که این طبیب نزد معاویه جایگاه خاصّی داشت. معاویه به طبیب یهودی دستور داد تا در داروی تجویز شده جهت مداوای عبدالرحمان سمّی کشنده قرار دهد تا او بمیرد، امّا در میان مردم گفته شود که عبدالرحمان بر اثر بیماری درگذشته است.
طبیب یهودی طبق دستور معاویه عمل کرد و نقشه را عملی ساخت. در نتیجه این دارو، در ناحیه ریه و روده های عبدالرحمان مشکلی پدید آمد که به مرگ او انجامید
ابن عبدالبرّ در ادامه نقل داستان می افزاید:
در پی این ترور مرموزانه مهاجر بن خالد، برادر عبدالرحمان، همراه غلامش به طور مخفیانه وارد دمشق شد و انتقام عبدالرحمان را از آن طبیب یهودی گرفت و او را به قتل رساند. این جریان نزد تاریخ نگاران و رجال شناسان معروف است. معاویه دستور داد مهاجر را دست گیر کنند. مأموران دولتی مهاجر را گرفتند و راهی زندان کردند. او تا زمانی که معاویه از دنیا رفت، در زندان بود.
چرا عبدالرحمان که از یاوران و بزرگان لشکر معاویه بوده، این گونه ترور می شود؟ چون او از مخالفان جانشینی یزید بعد از معاویه بوده و با وجود او این طرح محقق نمی شد. پس باید او را از سر راه برمی داشت تا در آینده یزید به راحتی خلافت و سلطنت پدرش را ادامه دهد و جای او را بگیرد(!)
ابن عساکر علاوه بر این که تمام ماجرا را نقل می کند، نام آن طبیب یهودی را ذکر می نماید و می نویسد:معاویه به ابن اَثال دستور داد که برای قتل عبدالرحمان نقشه ای بکشد و پاداش این کار را معاف شدن از پرداخت مالیات و عوارضی که از غیر مسلمانان گرفته می شد، قرار داد. ابن اَثال طبق دستور، عبدالرحمان بن خالد را مسموم کرد و او نیز در حمص درگذشت و معاویه به قرارداد خود عمل کرد.
آن چه بیان شد، نمونه ای از فرجام مخالفان و مزاحمان ولایت عهدی یزید در حجاز و شام بود که به شیوه های گوناگون به قتل رسیده اند.
دسته بندی: ناگفته هایی از حقایق عاشورا
برچسب ها: حقایق عاشورا
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
وَ صَلَاةٌ فِی شُغُلٍ وَ صَبْرٌ فِی شِدَّةٍ
{مؤمن} در عین اشتغال و گرفتاری نمازگزار است.