توسط: حامد سلیمان پور
983 بازدید
1392/4/26
ساعت:05:23
آداب قرائت قرآن و دعا
ماه رمضان بهار دعا و قرآن است ؛ بهمين جهت بطور اختصار به شرايط واجب دعا اشاره مى كنيم ؛ زيرا بيان تفصيلى آن جاى ديگرى دارد؛ و همچنين شرايط قرائت قرآن ؛ كه در اينجا براى رعايت ادب و حق تقدم قرآن ، ابتدا شرايط قرائت آن را بيان مى كنيم .
تدبر در قرآن
خداى متعال مى فرمايد: (( افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ چرا در قرآن انديشه نمى كنند؛ يا بر دلهايشان قفلهايى است . )) كسى كه در قرآن تدبر و انديشه مى كند بايد به اندازه تدبرش معنى كلام و بزرگى آن و عظمت گوينده را فهميده ، و در هنگام قرائت با حضور قلب بوده و در آن انديشه نمايد؛ منظور از كلام را بفهمد و موانع فهم را از بين ببرد؛ تا آنگاه انديشه و درك او بيشتر شده و به عوالم زيبا و مقامات بالايى برسد. رعايت بعضى از امور مذكور لازم بوده و رعايت بعضى از آنها واجب نيست ، گر چه خيلى مفيد و سودمند است .
فهم معناى قرآن
منظور از فهميدن معناى كلام خدا اين است كه اجمالا بداند كه كنه قرآن از انوار خدا بوده و در عالمها مظاهرى دارد كه اين مظاهر نيز تاءثيراتى دارد. در عوالم آخرت صورتى مانند صورت پيامبران ، فرشتگان و بندگان صالح خدا داشته ، در اين شكل سخن گفته ، در پيشگاه خداوند شفاعت كرده و شفاعت او قبول مى شود و شافعى است پذيرفته شده و راستگويى است كه تصديق شده است . در حقيقت جلوه اى از جلوه هاى خداى بزرگ است . مطالبى كه درباره قرآن گفتيم همگى برگرفته از روايات اهل بيت (عليهم السلام ) بود؛ كسانى كه متولى قرآن بوده و از آن جدا نمى شوند. هر چيزى در قرآن بيان شده ، و دانش آنچه بوده و خواهد بود، در آن است ؛ و نورى است كه خداوند بوسيله آن كسانى را كه پيرو خوشنوديش باشند به راههاى سلامتى راهنمايى نموده ، و با اذن خود آنان را از تاريكيها خارج و به راه راست هدايت مى كند؛ حتى حقيقت آن در بعضى عوالم با حقيقت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و جانشينان پاك او يكى است . چنانچه اين فرمايش اميرالمؤ منين (عليه السلام ): (( انا القرآن الناطق ؛ من قرآن ناطق هستم . )) از اين مطلب پرده بر مى دارد.
تمام كلام اين كه قرآن حقيقتى دارد. و حقيقت او بگونه اى است كه اين علوم به كنه شناخت آن نمى رسد. و او چنان است كه خداى متعال فرموده است : (( جز دست پاكان به آن نمى رسد. )) درك حقيقت قرآن ملازم با شناخت عظمت آن و شناخت عظمت آن ملازم با درك عظمت گوينده آن است ؛ بنابراين كسى كه آن را بدينگونه شناخت ، بايد هنگام تلاوت آن حضور قلب داشته و هنگام قرائت ، سعى كند در آن تدبر كرده و سعى كند منظور سخن ، اشارات و نكات قرآن را بفهمد. و بدين ترتيب به علم مبداء و معاد - كه همان علم به خدا، فرشتگان ، كتابهاى او و روز قيامت و شناخت حقيقت اشيا مى باشد - كه در قرآن هست دست يابد. از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند: اسرارى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با من در ميان مى گذاشت از مردم نمى پوشاندم و فقط در جايى آن را كتمان مى كردم كه كسى كه توان فهم كتاب خدا را داشته باشد نمى يافتم .
نمونه اى از تدبر و فهم در قرآن
اكنون بد نيست نمونه اى از تدبر و فهميدن قرآن بيان كنيم تا براى كسانى كه مى خواهند به اين امر بپردازند، مفيد باشد: وقتى انسان در سوره واقعه مى خواند (( افراءيتم الماء الذى تشربون ؛ آيا آبى را كه مى آشاميد، ديدند؟ )) مى تواند فكر خود را محدود به مزه آب نكند و درباره مطالب مختلفى پيرامون آن بينديشد. از جمله درباره بوجود آمدن تمام اشيا از آن بينديشد. مثلا فكر كند كه آب چگونه در اشكال گوناگون دانه ، گياه ، حيوان و انسان يافت مى شود. آنگاه درباره اجزاى انسان فكر كند، اجزاى ظاهرى مانند گوشت و استخوان و... چشم و گوش و... نيروها و اخلاق عالى و اخلاق رذيله و آثار آن در دنيا و آخرت ، تا نوبت به تفكر درباره مراتب عقلهاى خود رسيده و در مورد عقل مستفاد فكر كند و ببيند كه گويا عالم كوچكى است و حتى آن را عالم بزرگى ببيند. آنگاه در تفكر خود به مبداء آب بازگشته و همانگونه كه در قرآن است ، بفهمد آب از آثار رحمت خداوند بوده و نيز بفهمد كه رحمت از صفات خداوند است . و بدين ترتيب آب را نعمتى از نعمتهاى خداوند بداند.
اين نوع از تدبر از چيزهايى است كه علم مكاشفه با آن آغاز مى شود و اگر كسى كه تدبر مى كند، فكر خود را غرق در اين مطلب كند شايد چيزى ببيند كه اين فرمايش امام صادق (عليه السلام ): (( چيزى نديدم ، مگر اين كه قبل و همراه و بعد از او خداوند را ديدم . )) را تصديق نمايد.
و اگر خواننده قرآن در اين موارد نيز تدبر نمايد قران را بهتر خواهد فهميد:
(الف ) انديشيدن درباره حالات پيامبران كه با توجه به نزديكى آنان به خداوند و داشتن مقام بالايى نزد او چرا اين همه گرفتار بلاها و مصيبت ها بودند؛ مصيبتهايى مانند فقر، بيمارى و اذيت مردم از قبيل دروغگو خواندن ، تهمت ، دشنام ، كتك زدن و كشتن . و فكر كند كه خدا چگونه آنان را با بلاها و محنتها تربيت نمود تا جايى كه سرور پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) با اين كه حبيب خدا بود، فرمود: (( هيچ پيامبرى مانند من اذيت نشد. )) و درباره هر كدام از اين مطالب بينديش تا موارد زير را از آن بفهمى .
(1)بزرگى خداوند متعال را از آن بفهمى ، از اين جهت كه امثال اين بزرگان تحت سيطره قدرت و حكمت او بودند. و او هر چه بخواهد انجام مى دهد و كسى نمى تواند از كارهاى او سؤ ال كند.
(2)متوقع نباشى كه بايد در مقابل طاعاتى كه دارى خداوند نيز امور را طبق اراده تو در آورد.
(3)هنگامى كه تو را در دنيا مبتلا به فقر و خوارى يا ساير بلاها مى كند، از فضل او ماءيوس نشوى .
(4)هيچ مؤ منى را بخاطر بلاهايى كه به او رسيده شماتت نكن .
(5)هيچ مؤ منى را بخاطر ذلت و فقرى كه در دنيا دارد، تحقير نكن ؛ شايد خداوند او را بجهت بزرگواريش مبتلا كرده است .
(6)پستى دنيا را نزد خدا ببين . خود نيز آن را بزرگ ندانسته و كوچك شمار. و بخاطر از دست دادن آن غصه نخور.
(7)رو آوردن دنيا را علامت دور شدن از خدا و پشت كردن آن را علامت صالح بودن خود بدان ؛ همانگونه كه به حضرت موسى (عليه السلام ) وحى شد: (( اگر فقر آمد، بگو: آفرين بر نشان صالحين و هنگامى كه غنا آمد، بگو: گناهى است كه مجازات آن زود آمد. ))
(ب )يكى ديگر از چيزهايى كه براى فهم قرآن مفيد است ، انديشيدن درباره مجازات و حدود و تعزيراتى است كه براى گناهان وضع شده است ؛ مثلا بريدن دست بخاطر دزديدن ربع دينار كه يكى از احكام الهى است ، ترس بزرگى براى عاقل بوجود مى آورد از اين جهت كه او هر روز گناهان قلبى و بدنى زيادى مرتكب مى شود. و اگر مجازات ربع دينار چنين باشد مجازات او با اين بار سنگين چه خواهد بود!
(ج )انديشيدن درباره اعمال و مجازات امتهايى است كه نابود شده اند؛ نيز از اين جمله است . حضرت عيسى (على نبينا و آله و عليه السلام ) از عمل كسانى كه گرفتار نزول عذاب شده بودند سؤ ال كردند، و خود جواب دادند (( آنان دنيا را باندازه بچه اى كه مادرش را دوست مى دارد، دوست داشتند. و با ترس اندكى، از اهل گناه فرمانبردارى مى كردند. داراى آرزوهاى طولانى بوده و لهو و لعب آنان را غافل كرده بود. از يكى از آنان سؤ ال كرد چگونه هلاك شده و عذاب مى شويد؟ گفت : شب با سلامتى خوابيديم ولى صبح در (( هاويه )) بوديم . پرسيد: هاويه چيست ؟ گفت : كوهى آتشين است كه تا روز قيامت بر ما افروخته مى شود. پرسيد: چه گفتيد و چه جوابى شنيديد؟ گفت : گفتيم : ما را به دنيا برگردان تا در آن زهد پيشه كنيم ، جواب شنيديم : دروغ مى گوييد، فرمود: عجيب است كه ديگران با من سخن نمى گويند، گفت : روح الله ! فرشتگانى خشن و نيرومند بر دهان آنها دهنه اى آتشين زده اند، من در ميان آنان بوده ولى از آنان نبودم ، وقتى عذاب نازل شد، من را نيز در بر گرفت ، و اكنون با تار موئى به كناره جهنم آويزانم ، نمى دانم در آن مى افتم يا از آن نجات مى يابم
و درباره گناه (( اصحاب سبت )) و عذابشان كه در ابتدا تبديل به ميمون و خوك شده و سپس هلاك گرديدند، فكر كن . آنگاه به اعمال خود بينديش ، آيا مطمئنى كه عمل تو مانند اعمال آنها نباشد؟ امثال اين تفكرات نمى گذاشت كه صالحين و اوليا با اطمينان بخوابند و مى گفتند: كسى كه از شبيخون مى ترسد چگونه مى خوابد! و صورت خود را هر روز چندين بار بررسى مى كردند كه ببينند آيا از ستم گناهان سياه شده يا به حال خود باقى است ؟
منبع :کتاب المراقبات
نام مؤ لف : مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.