توسط: حامد سلیمان پور
747 بازدید
1391/1/21
ساعت:15:24
نروی از یادم
بابا ! بابا ! آن دیوار ، همانکه چشم هات به آن است، و دوخته ای بر آن ،
چه کوتاه است ! چرا؟!
آه دخترکم! «به فلک بر شده دیوار بدین کوتاهی»
بابا! از این همن کوتاهتر دیواری هست ؟!
نه … ! نیست دخترم ! یعنی نبود !
نبود بابا ! می گریی از چه ؟ گریه نکن بابا!
دخترکم پاک کن ! چهره بابا به سر زلف ز اشک
ورنه این سیل دمادم بکند بنیادم
بابا چرا گریه ؟!
دختر بابا ! چه کنم ! گر نکنم ناله و فریاد و فغان!
آخر چرا ؟! «چند پوشیده بماند سخن پنهانی» بابا مرا باز گوی !
دخترم از چه بابا؟ آخ ! ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
وای وای بابا ! اینجا کجاست ؟! می بینی، آن « یکی » را ؟! او هم رویش به دیوار است ! ذاو چرا دیگر؟! و چه می گرید!
حرفهاش می شنوی ؟! و چه جانسوز می گوید : «جان فدای تو که هم جانی و جانانی»
آی دردانهع ! دّر گرانمایه ! «سرسری از سر کوی تو نیارم برخاست»
ای تو ! دلرفته ام ! دلشده ام ! مباد !
تا نروی از یادم !
تا ندهی بر بادم !
تا نبری بنیادم !
تا نکنی ناشادم !
« سر مکش تا نکشد سر به فلک بنیادم »!
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
إذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فیک خَیْراً، فَانْظُرْ إلی قَلْبِک فَإنْ کانَ یُحِبُّ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یبْغِضُ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیک خَیْرٌ، وَ اللّهُ یُحِبُّک، وَ إذا کانَ یُبْغِضُ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یُحِبّ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیک خَیْرٌ، وَ اللّهُ یُبْغِضُک.
اگر خواستی بدانی که در وجودت خیر و خوشبختی هست یا نه، به درون خود دقّت کن، اگر اهل عبادت و طاعت را دوست داری و از اهل معصیت و گناه، ناخوشایندی! پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد، و خداوند تو را دوست می دارد. ولی چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشایند باشی و به اهل معصیت، عشق و علاقه ورزیدی! پس خیر و خوبی در تو نباشد، و خداوند تو را دشمن دارد.