فاطمه واژه بی خاتمه - قسمت چهاردهم

فاطمه واژه بی خاتمه - قسمت چهاردهم

توسط: حامد سلیمان پور

748 بازدید

1391/2/14

ساعت:14:37

آبیاری

- دخترم ! چیست این ،

اینکه با تو همراه است ؟!

- فانوس است خانم !

- دخترم !

 

هوا که روشن است ،

و این فانوس هم که خاموش ،

پس از چه با خودت همراه است ؟!

- خانم !

پدرم باغبان است

باغبان یکی باغ

باغی بزرگ

و آن بزرگ باغ را مالکی است

پدرم را گفته است که امشب باغش را آبیاری نماید

- دخترم !

آب که یار نمی خواهد

یاری نمی خواهد

خود  در جوی روان خواهد شدن

و می رود به آنجا که باید

- نه خانم !

چنین نباشد

که آب ها اگر یاری نشوند

و هدایتشان ندارند

هرز خواهند رفت

و هدر

خراب خواهند شد

و چه خرابی ها که به بار آرند

و به جای آنکه به ثمری بنشینند

و با وجود خود جنات و باغاتی را بر پای بدارند

اسیر چاله ها شوند

و چاه ها

وآنجا که نباید بروند

و آنچه نشاید بشنوند

آری می باید که راهنماشان باشد تا که نگذارد

هر جا که خواهند  روند

که اگر به خودشان واگذارند به شیب ها تن در دهند

و راحت ها

- خوب دحترم !

پدرت باغبان است

اما نگفتی که این فانوس چرا

- خانم !

خراب است فتیله گردانش

و پدرم گفت پیش فلان ببرم

تا که تعمیرش بدارد

- برای چه ؟!

- برای امشب

شب آبیاری

که بی فانوس نخواهد شدن

و پدرم با کمک نور همین فانوس راه های آب را مشخص می دارد

و نیز راهنمایی شان نماید

- دخترم !

و این دنیا نیز چونان شب است

و این زندگی همان جوی

و ما نیز  همام آب ها

که به هدایت نیازمندیم

و با هدایت به ثمر خواهیم نشست

و عبث و بیهوده نخواهیم شدن ،

و چه بهشتی که برپا خواهیمش ساخت !

و اگر نباشد این هدایت

نابود خواهیم شدن

و خراب

و چه خرابی ها که به بار آریم

این بود که خدای پیامبر را از جهت همین هدایت فرستادش

وبه او نیز فانوسی بداد

که آن فانوس را قرآنش بخوانند

و همه اش نور که بفرمود انا انزلناه نورا

اما چه باید کرد که پیامبر نیز از مردم است

و چونان مردمان

پایانش باشد

یعنی مرگ

و او نیز از این ماجرا با خبر

و با خبر داشت نیز همه را از این ماجرا

و همین جا بود که خدای از جهت تداوم آن هدایت پیامبرش را مامور داشت تا باغبانی دیگر که او نیز امینی است مهربان اعلامش بدارد

این بود که در آخرین بازگشتش

از شهر خدای مکه

در آن نقطه که کاروانیان از هم جدایی شان می شود

و هر کس راه خود را می گرفت

فریاد برآورد و آن جماعت انبوه را مخاطب داشت که :

علی خیرٌ مَن اخلِّفه فیکم

و هو الامام و الخلیفة بعدی

علی بهترین کس باشد که او را جانشین خویش می دانم در میان شما

او نیز پس از من امام است شما را و خلیفه

و نپایید چندان زمانی که پیامبر خدای از دنیا رفت

و خانه خانه عایشه بود همسر پیامبر

و پیامبر آسوده و آرام آرمیده بود

و علی

در کار تغسیل و شستشوی آن اندام مطهر

و فاطمه

و فرزندانش حسن و حسین

و زینب و ام کلثوم

و نیز عباس عموی علی

و زبیر

نشسته

و می باریدند

چه اشک هارا

در همان لحظه های سنگین غم که می شست دستان علی پیامبر را

به گوش هامان رسید

یکی بانگ بلند

و آن نبود

جز الله اکبر

علی با شگفت عمویش عباس را خطاب داشت :

عمو این چه تکبیر است  یعنی چه

و عباس گفتش معنی اش آن است که شد

آنچه نیاید می شد

و همه در شگفت تمام که فریادی برآمد

و هر لحظه اش فراتر و رساتر که

بیرون بیایید

بیرون بیایید

و گرنه به آتش خواهیم کشیدن

همه تان را

دخت والای پیامبر اسلام به در خانه آمد

و روبرویش دید عمر

که آتشیش در دست بود

و بگفتش عمر ماجرا چیست

خبر چیست

و او بگفت

علی عباس و بنی هاشم با هم به مسجد آیند

و با خلیفه پیامبر بیعت نمایند

فاطمه اش گفت کدام خلیفه

خلیفه مسلمانان که هم اکنون در درون خانه است

و بر بالین پیامبرش بنشسته است

و او گفت نه از این لحظه

امام المسلمین ابوبکر است

و مرم نیز با او بیعت نمودند

و علی نیز باید ... !

و اگر نیاید خانه را به آتش خواهیم کشید ،

مگر بپذیرد آنچه پذیرفتند جماعت مسلمین

- خانم !

آخر چرا ؟!

مگر نه آنست که مالک هر چه هست یعنی خدای

پیامبرش را مامور داشت تا ابلاغ دارد که پس از او کیست ؟

و فانوس به دست کدام است ؟!

- آری دخترم !

ابلاغ داشت

اما

- اما چه  ؟!

- دخترم !

فانوس را دریاب

که پدر با انتظار است

و این رشته نیز سری دراز دارد

اگر خدایم خواهد

فردا خواهم گفت .

تفسیر روز

سوره بقره آیه 254-251

1402/7/20

تفسیر قطره ای قرآن

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...


969 بازدید

حدیث روز

إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکوفَةُ الصَّغِیرَةُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ.


خداوند حرمی دارد که مکه است پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی (ع) حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از هشت درب بهشت سه درب آن به قم باز می شود - زنی از فرزندان من در قم از دنیا می رود که اسمش فاطمه دختر موسی (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می شوند.

امام صادق (علیه السلام)

قاسمیه در شبکه های اجتماعی