توسط: حامد سلیمان پور
672 بازدید
1393/1/10
ساعت:16:23
افسوس !
دخترم!
اندک بودند یاران علی (ع )
و همین اندک نیز «مختلف» !
و هر کدام راهی در پیش
یکی «سکوت»
یکی « فریاد »
یکی « انزوا »
چونان دانه های تسبیح
که رشته اش را کشیده باشند !
و اما «بیشتر» ها
که بیشترین شان نیز نا آگاه،
همه در خیال «خویش» بودند
و تسلیم !
که هرچه پیش آید،
خوش آید !
به شرط آنکه :
حاجاتشان رفع،
و یورش ها دفع،
و ماهیانه شان دریافت،
و در یک کلمه اوضاعشان همواره «هموار» و به « سامان » باشد!
و دیگر
« که » بیاید مهم نیست
و « چه » بشود نیز نه !
و اینها را گفتند :
همه آنچه را که خواهید ،
خواهد شدن آنهم به یکی شرط ؛
و آن اینکه :
زماعت یکی را باشد ،
و زمام امور نیز یکی را بدست ،
وآن نباشد جز ابابکر !
همه گفتند:
ما نمی خواهیم،
ما نمی خواهیم ،
جز همین را!
یعنی ابابکر را !
و از دیگر سوی چه انبوه بودند آن تبهکاران فاسد که بدست علی بر گرده هاشان چه شلاق ها فرود آمده بود !
و نیز آنانکه در جنگ ها کشته ها داده بودند
و یا صدمه های جانی
و یا مالی کشیده بودند !
و یا کسی شان اعدام !
و دیگر نیز کسانی که منفعت هاشان همه شیطانی بود
و در معرض می دیدند همه را در دست فنا !
و نیز دیگرها همچون یهودیان
و مسیحیان که روزی از خوف
فوج فوج به اسلام روی آورده بودند
و... و... و...
آری دخترم!
باعث، همین بود ،
و همین ها ،
که کوچه ها ،
و پس کوچه های شهر مدینه را پشت در پشت انبوه می ساخت ،
از جماعتی که به انتظار بودند تا خلیفه را ببینند ،
و بیعتشان را اعلام !
افسوس و صد دریغ !
که این مردمان نا آگاه
قدموا من اخره الله،
و اخروا من قدمه الله ،
آن را پیش دانستند و پیشوا
که خدایش به کنارش زد
و آنرا به کنارش بردند
که خدایش پیشوایی اش می خواست !
هیهات!
بسطوا فی الدنیا آمالهم
و نسوا آجالهم
فتعسا لهم
و اضل اعمالهم
فسوسا!
که آن نابکاران
اهواء، آمال و امیال خویش را پیجور بودند ،
و از مرگ و فردای این روزگار در غفلت ،
خدایا !
نابودشان گردان !
و حیران در کار هایشان !
خانم!
علی پس از این ماجرا چگونه بود ؟
و چه کرد ؟
سکوت کرد دخترم !
سکوت !
چرا ؟ سکوت !
چرا ؟ حق خودرا نگرفت!
دخترم!
با آنهمه که تورا گفتم
نه مقدور بود
و نه مقدر
و از این که بگذریم
رسول خدای می فرمود :
مثل الامام مثل الکعبه
اذتوتی
ولا تاتی !
امام کعبه را می ماند
و آن کعبه نیست که می آید به سوی مردمان،
بل مردمانند که به سویش روان !
و دیگر آنکه فاطمه می گفت :
عمیت علیکم اَنُلز مکموها و انتم کارهون
بر ما تاوان نیست
و نمیتوانیم
شما را به کاری واداریم که خوش ندارید !
راستی خانم!
در این ماجرا فاطمه چه میگفت ؟!
میگفت:
به خدای سوگند آنچه نباید نمودند !
و نگذاشتند حق در مدار خویش قرار یابد !
شگفتا!
که این روزگار چه ها که در پی دارد !
و چه بازیچه ها در پس ،
که یکی پس از دیگری برون آید !
چه بد سرپرستی
و چه بد دوستانی را بر گزیدند !
و ستمگران که به جای خداوند شیطان را اطاعت داشتند چه بد مبادله کردند !
بگذاشتند سر را
و دم را بگرفتند!
پی عامی رفتند
و عالم را رها نمودند !
فرغما لمعاطس قوم ((یحسبون انهم و یحسنون صنعا))
ای ! به خاک مذلت سوده باد بینی آن قوم تبهکار را که ((نیکوکاری )) انگارند ((تبهکاری)) خویش را !
خانم!
چه تلخ بود این ماجرا !
دخترم!
و تلختر آنکه بگفتند علی نیز بایست چون دیگر ها بیعت نماید !
بیعت ؟!
آری دخترم !
و این را خود ماجرایی است که فردایت بگویم .
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
وَ صَلَاةٌ فِی شُغُلٍ وَ صَبْرٌ فِی شِدَّةٍ
{مؤمن} در عین اشتغال و گرفتاری نمازگزار است.