توسط: حامد سلیمان پور
938 بازدید
1398/3/18
ساعت:10:00
قسمت 22
نزدیک ترین اوقات شیطان به انسان
یک کار شیطان تحسین شهوات و تحبیب لذات است. اما شاخه ی دوم تغلیب شهوت است. یعنی کاری می کند که دل، مغلوب شهوت بشود. امام باقر(ع) می فرمایند: روزی شیطان به سراغ حضرت نوح (ع) آمده و گفت:« ای نوح! تو حقی بر گردن من داری، می خواهم آن را تلافی کنم.» حضرت نوح پرسید:« چه حقی؟» پاسخ داد: «این که همه ی قوم خود را نفرین کردی و غرقشان نمودی. من مدتی در آسایشم تا نسل دیگری جایگزین شوند و گمراه سازی من دوباره آغاز شود» و چنین ادامه داد:
اُذْكُرْنِي فِي ثَلاَثِ مَوَاطِنَ فَإِنِّي أَقْرَبُ مَا أَكُونُ إِلَى اَلْعَبْدِ إِذَا كَانَ فِي إِحْدَاهُنَّ
در سه جایگاه به یاد من باش، چرا که نزدیک ترین حالت من به بنده هنگامی است که او در یکی از این حالات باشد.
نخست:
اُذْكُرْنِي عِنْدَ غَضَبِت
هر گاه عصبانی شدی مرا یاد کن.
در شب های گذشته مطرح شد که هنگام عصبانیت، رگ ها بیرون می زند، رنگ چهره سرخ می شود و گویی آتش درون آدمی روشن می گردد. آن هنگام باید مراقب بود که شیطان به سراغمان آمده است.
دوم:
اُذْكُرْنِي إِذَا حَكَمْتَ بَيْنَ اِثْنَيْنِ
زمانی که می خواهی بین دو نفر قضاوت کنی یاد من باش.
لازم نیست کسی حتما قاضی دادگستری باشد، در هر موضعی می شود قضاوت کرد و لو در زمین بازی بین دو تیم یا جایی که اختلافی بین دو یا چند نفر پیش می آید و از این قبیل. حواسمان باشد این جا شیطان کاری می کند که عدالت را رعایت نکنیم و مطابق منافع خود رای بدهیم.
سوم:
وَ اُذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ اِمْرَأَةٍ جَالِساً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ
زمانی که با زنی در خلوت هستی و شخص دیگری با شما دو تن نیست.
در این هنگام یک دفعه می بینی فرد احساس وظیفه شرعی می کند که کلاس تست خصوصی با یک دختر خانم داشته باشد!
بزرگواری از دوستان ما، چون از نظر علمی، قوی بود از همان ابتدای فارغ التحصیلی، تدریس خصوصی می کرد. به او گفتم:« ببین برادر! نصیحتی به تو می کنم اگر از من بشنوی بعدا خیرش را می بینی.» آن موقع هیجده ساله بود، می دانید که برای تدریس خصوصی پول خوبی هم می دهند، به او گفتم: «پسر های زیادی هستند که نیاز به تدریس خصوصی دارند، شما سراغ دختر خانم ها نرو!» از آن جایی که با ما رفیق بود و به بنده محبت داشت، پذیرفت. بعد از چندین سال به من گفت:« من خیلی شما را دعا می کنم، این حرف شما مرا از مهلکه های بسیاری نجات داد.» واقعا آیا خدا به این راضی است که یک پسر مجرد، به خانه ی دختر خانمی برود تا مثلا برایش تست بزند و راهی دانشگاهش کند؟ این خلوت کردن ها بالاخره یک محملی می خواهد، یک پسر مومن که بدون هیچ زمینه ای با یک دختر خانم خلوت نمی کند؟ یک پسر مومن به دختر نمی گوید: « بیا با هم به کافه برویم و گپ بزنیم.» اما تدریس کردن بهانه ی خوبی است که شیطان به دست او می دهد.
در زمان امام محمد باقر(ع) یکی از اصحاب ایشان به خانمی درس قرآن می داد، خودش می گوید وسط درس، با او شوخی کردم. وقتی به خدمت امام باقر(ع) رسیدم، هنوز سلام نکرده، آقا فرمودند:« به آن زن چه گفتی؟» از خجالت صورتم را پوشاندم. فرمودند:« دیگر سراغ او نرو!»
مرد مومن! از اول سراغش نرو! این را خود شیطان دارد نصیحت می کند.
در روایتی دیگر آمده است شیطان به حضرت موسی می گوید:
يَا مُوسَى لاَ تَخْلُ بِامْرَأَةٍ لاَ تَحِلُّ لَكَ فَإِنَّهُ لاَ يَخْلُو رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ لاَ تَحِلُّ لَهُ إِلاَّ كُنْتُ صَاحِبَهُ دُونَ أَصْحَابِي
ای موسی! با زنی که بر تو حلال نیست خلوت نکن. زیرا هیچ مرد با زنی که براو حلال نیست خلوت نمی کند مگر این که خودم - نه یاران و اصحابم- همنشینش می شوم.
خلوت با نامحرم، فضای مناسبی برای فعالیت شیطان است. انسان عاقل هیچ وقت خود را در سرازیری گناه قرار نمی دهد که بعد نتواند شهوت خود را مهار کند. کسی که روی سطح شیب دار بنشیند یک دفعه در میان راه می بیند که دیگر نمی تواند خودش را نگه دارد، بعد هم برای توجیه کارش می گوید:« من، بی اختیار پایین رفتم!» آیا این که روی سرسره بنشینی دست خودت نبود؟ مثل این است که کسی خود را از پشت بام به پایین پرت کند و بعد وسط راه خود را از خودکشی تبریه نماید و بگوید:« من که کاری نمی توانم بکنم! چون بی اختیار پایین آمدم.» هر عاقلی به او می گوید: «آن وقت که خودت را از آن بالا پرت کردی دست خودت بود یا نه؟ مسلما چنین بوده است. بنابراین نسبت به تمامی عواقب این اقدام مختارانه ات، مسوول هستی.» مسلما مقدمات چنین اضطراری، مختارانه است و به خاطر همان مقدمات است که عقلا فرد مضطر را نسبت به نتیجه مواخذه می کنند. اگر با اختیار خود کاری را انجام دادیم، حتی اگر بعد از آن، اختیار نداشته باشیم، به خاطر همان مقدمه ی اختیاری اول، مسئول همه ی نتایج آن هستیم. خدا را که نمی شود فریب داد!
دسته بندی: شیطان شناسی
برچسب ها: شیطان شناسی
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.