توسط: حامد سلیمان پور
956 بازدید
1390/11/21
ساعت:19:25
بخش پنجم: عزاداري براي امام حسين عليه السلام در سيره معصومان
الف: گريه امير المؤمنين عليه السّلام سالها قبل از واقعه كربلاء
در منابع حديثي شيعه به نقل از امير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام روايات متعدّدي وجود دارد كه آن حضرت نيز همانند پيامبر گرامي اسلام با شنيدن خبر كشته شدن فرزندش إمام حسين عليه السلام گريه كرد. ما در اين قسمت به ذكر دو نمونه از منابع حديثي اهل سنّت اكتفا ميكنيم.
نُجَيّ حضرمي ميگويد:
انه سار مع علي رضي الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نينوى وهو منطلق إلى صفين فنادى على اصبر أبا عبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم وإذا عيناه تذرفان قلت يا نبي الله أغضبك أحد ما شأن عينيك تفيضان قال بل قام من عندي جبريل عليه السلام قيل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد يده فقبض قبضه من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني ان فاضتا.
هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي عليه السلام، ناگهان در نقطهاي به نام «نينوا» با صداي بلند فرمود: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟
فرمود: روزي بر پيامبر خدا وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسي شما را ناراحت كرده است كه گريه ميكنيد؟
فرمود: لحظاتي جبرئيل نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داري مقداري از تربتش را ببوئي و ببيني؟ گفتم: بلي. دستش را دراز كرد، و مشتي از خاك سرزميني كه حسين در آن به شهادت ميرسد را به من داد، نتوانستم تحمّل كنم و جلوي اشكم را بگيرم.
مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.
هيثمي بعد از نقل خبر، نظر خود را اينگونه مطرح ميكند:
رواه أحمد وأبو يعلى والبزار والطبراني ورجاله ثقات ولم ينفرد نجى بهذا.
اين روايت را احمد و ابويعلي و بزاز و طبراني روايت نمودهاند و تمام رجال آن ثقه هستند. و اين روايت را ديگران نيز روايت نمودهاند.
مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.
نقلي ديگر از گريه امير المؤمنين عليه السّلام در صفين سالها قبل از عاشوراء
ابن حجر صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبي نقل ميكند كه:
مر علي رضي الله عنه بكربلاء عند مسيره إلى صفين وحاذى نينوى قريه على الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقيل كربلاء فبكى حتى بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت على رسول الله e وهو يبكي فقلت ما يبكيك قال: كان عندي جبريل آنفا وأخبرني أن ولدي الحسين يقتل بشاطىء الفرات بموضع يقال له كربلاء ثم قبض جبريل قبضه من تراب شمني إياه فلم أملك عيني أن فاضتا.
علي عليه السلام هنگام رفتن به طرف صفّين به سرزمين نينوا رسيد، از نام آن سرزمين جويا شد، گفتند: نام اين سرزمين كربلا است. با شنيدن اسم كربلا آنقدر گريه كرد تا زمين از اشك چشمش خيس شد، سپس فرمود: محضر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم رسيدم در حاليكه آن حضرت ميگريست. به حضرت عرض كردم: چه باعث گريه شما گرديده است؟! حضرت فرمودند: جبريل لحظاتي قبل آمد و مرا با خبر ساخت كه فرزندم حسين در كنار فرات، محلي كه كربلاء نام دارد كشته ميشود و سپس مقداري از خاك آن سرزمين را به من داد تا ببويم و در آن هنگام نيز چشمان من پر از اشك گرديد.
الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هيثمي، ص 193.
ب ـ عزاداري فاطمه سلام الله عليها در محشر
حركت نمادين حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در عرصه محشر دليلي محكم بر اقامه عزاداري بر شهادت امام حسين عليه السلام ميباشد. و از اين جهت تأسّي به تنها يادگار پيامبر گرامي اسلام وظيفه ارادتمندان به خاندان رسالت و پيروي از روش نيكوي آنان در تشكيل مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام خواهد بود.
عليّ بن محمّد شافعي مغازلي از أبو أحمد عامر از حضرت عليّ بن موسي الرضا عليه السلام و آن حضرت از پدران گرامياش از امير المؤمنين عليه السلام از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم اين حديث را نقل ميكند، كه پيامبر فرمود:
تحشر ابنتي فاطمه ومعها ثياب مصبوغه بدمٍ، فتتعلّق بقائمه من قوائم العرش وتقول: ياعدل! ياجبّار! أُحكم بيني وبين قاتل ولدي قال صلّي الله عليه وآله وسلّم: فيحكم لابنتي وربّ الكعبه.
دخترم فاطمه با لباس خونين فرزندش حسين عليه السلام وارد محشر ميشود، آنگاه به يكي از پايههاي عرش خدا چنگ مياندازد و عرض ميكند: اي خداي عادل و جبّار بين من و قاتل فرزندم قضاوت كن! به خداي كعبه سوگند كه خداوند حكم و دستور خاصّ خودش را در باره دخترم صادر خواهد كرد.
مناقب عليّ بن أبي طالب عليهما السلام، مغازلي، ص 66 ـ ينابيع الموده لذوي القربى، قندوزي، ج 3، ص 47
بنابراين، ارادتمندان و دوستداران اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم با توجه به آنچه كه از حالات روحي و معنوي پيشوايان دين در موضوع عزاداري امام حسين عليه السلام نقل شده است بر خود لازم ميدانند كه حادثه غمانگيز كربلا و نحوه شهادت فرزند زهرا سلام الله عليها، و ياران او را از ياد نبرند، تا روزي كه در عرصه محشر شاهد تظلّم مادر مظلومه حسين عليه السلام در محضر حضرت حقّ باشند.
ج: گريه و عزاداري امامان شيعه
بنا به نقل تاريخ، روش ائمّه و پيشوايان دين پس از شهادت امام حسين عليه السلام تشكيل مجلس عزاداري و گريه بر مصائب آن حضرت بوده است، و در حقيقت پايهگذاران اصلي و مروّج اندشيه روضه خواني در بين مردم بودهاند، كه به مرور زمان به عنوان يك فرهنگ در حوزه انديشه و فكر شيعي جا گرفت.
بنابراين، آنچه كه امروز در مناطق شيعه نشين رايج است پديدهاي نوظهور و يا ساخته دست افراد بيگانه، و يا تقليد از فرقههاي ديگر نيست، بلكه ادامه همان چيزي است كه ائمّه معصومين شيعه در زمان حيات مباركشان تأسيس، و بر آن تأكيد ورزيدهاند، و در سخنان فراواني كه در باره اقامه شعاير ديني از آن جمله تشكيل مجالس عزا در مصيبت و در سالروز شهادت دارند بر تقويت اين سنّت مبارك افزودهاند، و به قطره اشكي كه در اين مجالس ريخته شود پاداشي در خور شأن وعده دادهاند.
از جمله سخن شهيد پرآوازه دشت نينوا حضرت أبا عبد اللّه الحسين عليه السلام كه فرمود:
من دمعت عيناه فينا دمعه، أو قطرت عيناه فينا قطره، آتاه اللّه عزّ وجلّ الجنّه.
هر كس قطره اشكي در عزاي ما بريزد خداوند متعال بهشت را به او عنايت خواهد فرمود.
ذخائر العقبي، ص 19 ـ ينابيع المودّه، ج 2، ص117.
امام سجّاد عليّ بن الحسين عليهما السلام پس از واقعه كربلا لحظهاي اشك مباركش قطع نشد، كساني كه او را در اين حال ميديدند از علّت آن سؤال ميكردند، حضرت در پاسخ ميفرمود:
لا تلوموني، فإنّ يعقوب فقد سبطاً من ولده، فبكي حتّي ابيضّت عيناه من الحزن، ولم يعلم أنّه مات، وقد نظرتُ إلي أربعه عشر رجلاً من أهل بيتي يذبحون في غداه واحده، فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا.
مرا سرزنش و ملامت نكنيد، يعقوب عليه السلام براي مدتي يكي از فرزندانش را از دست داد، آنقدر گريه كرد تا بينايي چشمانش را از دست داد، با اينكه نميدانست فرزندش مرده است، ولي من 14 نفر از خاندانم را در يك روز در برابر ديدگانم سر بريدند، آيا فكر ميكنيد كه اندوه و مصيبت براي هميشه از من دور خواهد شد؟
تهذيب الكمال، مزّي، ج 20، ص 399 ـ البدايه والنهايه، ج 9، ص 125 ـ تاريخ مدينه دمشق، ج 41، ص386.
حزن و اندوه هميشگي دليل بر عمق فاجعه است، و از طرف ديگر امام سجاد عليه السلام با اين عمل، پيامي ارشادي، به همه مؤمنين ابلاغ ميكند، كه عاشورا و امام حسين عليه السلام تا روز قيامت بايد زنده بماند.
امام باقر عليه السلام با نقل حديثي از پدر بزرگوارش امام سجّاد عليه السلام بر جاودانگي حادثه عاشورا تأكيد و از سيره عملي پدرش كه احياء مراسم عزاداري است دفاع ميكند.
كان أبي عليّ بن الحسينعليه السلام يقول: أيّما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين ومن معه، حتّي تسيل علي خدّيه، بوّأه اللّه في الجنّه غرفاً، وأيّما مؤمن دمعت عيناه دمعاً حتّي يسيل علي خدّيه، لأذي مسّنا من عدوّنا بوّأه اللّه مبوّء صدق.
پدرم عليّ بن الحسين عليهما السلام ميفرمود: هر مؤمني كه براي شهادت حسين عليه السلام و ياران او اشكش جاري شود خداوند غرفهاي در بهشت به او ميبخشد، و هر مؤمني كه اشكش برگونههايش براي رنجهايي كه ما از دشمن ديدهايم جاري شود، خداوند به او جايگاه نيكو خواهد بخشيد.
ينابيع الموده لذوي القربي، قندوزي، ج 3، ص 102 ـ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 438 ـ لسان الميزان، ج2، ص 451.
امام صادق عليه السلام نيز با تأسّي به اجداد بزرگوارش سفارش به بزرگداشت كربلا و عاشورا دارد و ميفرمايد:
إنّ يوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء، فعلي مثل الحسين فليبك الباكون، فإنّ البكاء عليه يمحو الذنوب أيّها المؤمنون.
حادثه روز عاشورا دلهاي ما را آتش ميزند، اشكهاي ما را جاري ميسازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمين كربلا هستيم، پس گريه كنندگان، بر مثل حسين بايد گريه كنند، زيرا اي مؤمنان گريه بر او گناهان را از بين ميبرد.
نور العين في مشهد الحسين، أبو إسحاق اسفراييني، ص 84.
بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري
سيره اصحاب در عزاداري براي يكديگر
برپايي عزاداري از سوي صحابه كه اهل سنت عدالت آنها را و نيز فعل آنان را حجت ميدانند در مطلق عزاداريها بالخصوص در مصيبت فقدان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از سوي مردم مكه و يا مدينه ميتواند شاهدي بر وجود عزاداري در صدر اسلام بين سحابه به حساب آيد و هرگز كسي به اينگونه مراسم به ديد بدعت و... نگاه نكرده است.
1 ـ عزاداري مردم مكه بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم
به گفته سعيد بن مسيب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مكه از شدت ناله و گريه مردم به لرزه درآمد.
لما قبض النبى (ص) ارتجت مكه بصوت.
بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تمام شهر مكه يكپارچه گريه و ناله شد.
اخبار مكه، فاكهى، ج3، ص 80.
2 ـ عزاداري عايشه و ديگر زنان مدينه در سوگ رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم
عايشه مىگويد:
پس از فوت رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم برخواستم و (در سوگ پيامبر) به همراه ساير زنان بر صورت و سينه مىزديم.
و قمتُ التدم (اضرب صدرى) مع النساء و اضرب وجهى.
[بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم] برخواستم و به اتفاق ساير زنان مدينه در عزاي آن حضرت به سر و صورت خود ميزديم.
السيره النبويه، ج 4، ص 305.
3 ـ گريه امير المؤمنين عليه السّلام براي محمد بن ابي بكر
صاحب كتاب تذكره الخواص مينويسد:
بلغ عليا قتل محمد بن أبي بكر فبكي وتأسف عليه ولعن قاتله
خبر كشته شدن محمد بن أبي بكر به امير المؤمنين عليه السّلام رسيد آن حضرت با شنيدن اين خبر گريست و متأسف گرديد و قاتلينش را مورد لعن قرار داد.
تذکره الخواص، ص 102
4 ـ عزاداري عمر براي نعمان بن مقرن
چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وى دست بر سر گزارد و برايش گريه كرد.
ابن ابي شيبه در المصنف مينويسد:
عن ابي عثمان: اتيتُ عمر بنعى النعمان بن مقرن، فجعل يده على راسه و جعل يبكى.
ابو عثمان ميگويد خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم او با شنيدم اين خبر دست بر سرگذارد و شروع به گريستن نمود.
المصنف، ابن أبي شيبه كوفي، ج 3، ص 175 و ج 8، ص 21
5 ـ اجازه عمر براي عزاداري زنان براي خالد بن وليد و همراهي خود با آنان
حاكم در مستدرك ميگويد:
عن أبي وائل قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله عنه أن نسوه من بني المغيره قد اجتمعن في دار خالد بن الوليد يبكين وإنا نكره أن يؤذينك فلو نهيتهن فقال عمر ما عليهن أن يهرقن من دموعهن سجلا أو سجلين ما لم يكن لقع ولا لقلقه يعني باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ
به عمر بن خطاب گفته شد: زناني از بني مغيره در خانه خالد بن وليد اجتماع كردهاند و گريه ميكنند و از اين اكراه داريم كه موجب اذيت تو گردد اگر ممكن است آنها را از اين كار نهي كن. عمر گفت: چه اشكالي دارد چند قطره اشك بريزند البته مادامي كه به ضربه به خود و فرياد نيانجامد.
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص336.
صاحب أغاني در همين مورد اضافه ميكند:
عن أبي بكر الهذلي قال سمع عمر بن الخطاب نساء بني مخزوم يبكين على خالد بن الوليد فبكى وقال ليقل نساء بني مخزوم في أبي سليمان ما شئن فإنهن لا يكذبن وعلى مثل أبي سليمان تبكي البواكي
أبو بكر هذلي ميگويد: عمر بن خطاب شنيد كه زنان بني مخزوم بر خالد بن وليد گريه ميكنند لذا او هم براي خالد گريست و گفت: بايد به زنان بني مخزوم گفت كه در باره أبي سليمان هرجه خواستند انجام دهند كه در اين صورت دروغ نگفتهاند و بر مثل أبو سليمان بايد گريه كنندگان گريه كنند.
الأغاني، ج 22، ص 98.
6 ـ عزاداري ابن مسعود براي مرگ عمر
پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود كنار قبر وى ايستاد، براى او گريست.
فوقف ابن مسعود على قبره يبكى
اين مسعود كنار قبر عمر ايستاد و گريه كرد
العقد الفريد، ج 4، ص283.
7 ـ عزاداري عبداللَّه بن رواحه بر حمزه
عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گريست و اشعارى را در رثاى او خواند.
السيره النبويه، ج 3، ص 171.
گريه زنان و مردم مدينه با شنيدن خبر شهادت امام حسين عليه السلام
طبري در تاريخ خود نقل ميكند:
لما قتل عبيد الله بن زياد الحسين بن علي و جيء برأسه إليه دعا عبد الملک بن أبي الحارث السلمي فقال: انطلق حتي تقدم المدينه علي عمر بن سعيد فبشّره بقتل الحسين – وکان عمرو أمير المدينه -... قال عبد الملک فقدمت المدينه، فلقيني رجل من قريش فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمير؛ فقال إنا لله وإنا إليه راجعون؛ قتل الحسين بن علي.
فدخلت علي عمرو بن سعيد، فقال: ما وراءک، فقلت: ما سرّ الأمير؛ قتل الحسين بن علي؛ فقال: ناد بقتله، فناديت بقتله، فلم أسمع والله واعيه قط مثل واعيه نساء بني هاشم في دورهن علي الحسين...
چون عبيد الله بن زياد حضرت امام حسين بن علي عليهما السلام را به شهادت رساند و سر مطهر او را براي عبد الملک بن أبي الحارث سلمي بردند او گفت: آنها را به سوي مدينه سوق دهيد و خبر شهادت حسين را به مردم مدينه بدهيد... عبد الملک ميگويد به مدينه آمدم، شخصي از قريش با من مواجه شد و از من سؤال كرد: چه خبر؟ گفتم: خبر نزد أمير است؛ او معناي سخنم را فهميد و گفت: إنا لله وإنا إليه راجعون؛ حسين بن علي كشته شد.
بر عمرو بن سعيد، حاكم مدينه وارد شدم، گفت: چه پشت سر داري؟ گفتم: آنچه كه أمير مخفي داشته است؛ حسين بن علي كشته شده است؛ او هم دستور داد تا در شهر مدينه جار بزنند و كشته شدن امام حسين را اعلام كنند.
به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود نالهاي مانند صداي ناله زنان مدينه در خانههايشان كه براي شهادت امام حسين عليه السلام عزاداري ميكردند نشنيدم...
تاريخ طبري، ج 3، ص 342.
دسته بندی: شبهات عزاداری ویژه نامه محرم ویژه نامه
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.