توسط: حامد سلیمان پور
1,075 بازدید
1390/10/2
ساعت:08:09
آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام بدعت است
پاسخ :
در طول تاريخ توسط وهابيت همواره نسبت به قيام حضرت امام حسين عليه السلام و عزاداري آن بزرگوار شبهاتي مطرح بوده و يكي از آنها بدعت شمردن عزاداري سرور آزادگان مي باشد در اين زمينه ابن تيميه نظريه پرداز وهابيت اين چنين مي گويد:
1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنياحه على من قد قتل من سنين عديده
از حماقتهاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سالها پيش كشته شده.
منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج 1، ص 52.
2 ـ وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.
شيطان به واسطه كشته شدن حسين [عليه السلام] براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادي و سرور.
منهاج السنه، ابن تيميه، ج 4، ص 334 تا 553.
و نيز شبيه به آنچه كه ابن تيميه گفته است را در متن زير مييابيد:
3 ـ الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...
و چون روافض (شيعيان) برگزاري ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر كشته شدن حسين در اين روز بدعت نهادند...
حاشيه رد المحتار ابن عابدين، ج 2، ص 599.
پاسخ:
در پاسخ به شبهات فوق كه از اساسيترين شبهات وهابيت پيرامون عزاداري امام حسين عليه السلام است در بخشهاي زير به پاسخ مينشينيم:
بخش اول: معاني بدعت و اركان آن.
بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبياء.
بخش سوم: جايگاه گريه و اشك در سيره نبوي.
بخش چهارم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي.
بخش پنجم: عزاداري امام حسين عليه السلام در سيره معصومان.
بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري.
بخش هفتم: عزاداري در اهل سنت.
مقدّمه
شكي نيست كه بر پائي عزاداري و شادي، امري است فطري كه از ابتدا ميان تمام ملّتها و اقوام رواج داشته و اديان الهي نيز بر اصل آن صحه گذاردهاند.
حال بايد ديد آنان كه عزاداري براي سيدالشهداء عليه السلام را بدعت ميدانند بر چه اساسي اين ادّعا را مطرح ميكنند؟ و آيا اين ادّعا قابل اثبات است؟ ويا بالعكس، عزاداري خصوصاً براي اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و بالاخص براي سرور و سالار شهداي كربلا حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام از مطلوبيت ذاتي برخوردار بوده، بلكه افضل قربات عند الله محسوب ميگردد؟
بخش اول: معاني بدعت و اركان آن
1 ـ برداشت غلط از معناي «بدعت»
خوش بينانهترين نگاه در باره اين گونه تعبيرات و قضاوتها از سوي وهابيت پيرامون اقامه عزاداري براي امام حسين عليه السلام اين است كه بگوييم: وهّابيّت درك صحيحى از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهّم گرديده و هر آنچه مخالف تفكّرات خود باشد را بدعت شمرده و با اين برچسب ديگران را محكوم مينمايند.
از اين رو لازم است نخست معناى بدعت را از ديدگاه لغت و اصطلاح تبيين نموده و آنگاه بدعت را از منظر كتاب و سنّت بررسى كنيم.
2 ـ معناي لغوي «بدعت»
لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چيزي ميدانند كه قبلاً وجود نداشته و از آن اثري نبوده است.
جوهرى مىنويسد:
البدعه: إنشاء الشيء لا على مثال سابق، واختراعه وابتكاره بعد أن لم يكن.
بدعت به معناى پديد آوردن چيز بىسابقه و عمل نو و جديدى است كه نمونه نداشته باشد.
صحاح اللغه، جوهري، ج3، ص113
قطعا بدعت به اين معنا مورد تحريم در آيات و روايات نيست؛ زيرا اسلام مخالف با نوآورى و نوپردازى در زندگى بشرى نيست، بلكه موافق با فطرت بشرى است كه همواره او را به نوآورى در زندگى فردى و اجتماعى سوق مىدهد.
از همينرو آنچه مخترعان و مبتكران در نوآوريهاي خويش به وجود ميآورند شامل اين تعريف ميشود كه نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و قابل ستايش است.
3 ـ معناي اصطلاحي «بدعت» نزد علماي شيعه و سني
امّا از نظر شرع و در اصطلاح علماء، بدعت معناي ديگري دارد كه متفاوت با معناي لغوي آن است، زيرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلي در دين است كه شارع و آورنده دين آن را ابداع و ايجاد نكرده و رضايت به آن نداشته باشد.
معناى بدعت كه در دين مورد بحث قرار مىگيرد، عبارت از هرگونه افزودن و يا كاستن در دين به نام دين مىباشد و اين غير از معنايى است كه در معناى لغوى آن گذشت.
راغب اصفهانى مىگويد:
والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.
بدعت در دين، گفتار و كردارى است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.
مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39.
ابن حجر عسقلانى مىگويد:
والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمّى في عرف الشرع بدعه، وما كان له أصل يدلّ عليه الشرع فليس ببدعه.
هر چيز جديدى كه ريشه شرعى نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت ناميده مىشود و هر چه كه ريشه و دليل شرعى داشته باشد بدعت نيست.
فتح البارى، ج 13، ص 212.
همين تعريف را عينى در شرح خود بر صحيح بخارى(1) و مباركفورى در شرح خود بر صحيح ترمذى آورده(2) و عظيم آبادى در شرح خود بر سنن ابوداود(3) و ابن رجب حنبلى در جامع العلوم(4) ذكر كردهاند.
1 ) عمده القارى، ج 25، ص 27.
2) تحفه الأحوذى، ج 7، ص 366.
3 ) عون المعبود، ج 12، ص 235.
4 ) جامع العلوم والحكم، ص 160، چاپ هند.
سيّد مرتضى از متكلّمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مىگويد:
البدعه زياده في الدين أو نقصان منه، من إسناد إلى الدين.
بدعت افزودن چيزى به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين مىباشد.
رسائل شريف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم.
طريحى مىگويد:
البدعه: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّيَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه
بدعت، كار تازهاى در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به وجود آورده است.
مجمع البحرين، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»
بنابر اين، بدعت با توجّه به معناي لغوي آن اعمّ از معناي شرعي خواهد بود.
4 ـ اركان بدعت
با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراى دو ركن است:
1 ـ تصرّف در دين
هرگونه تصرّفى كه دين را نشانه گيرد و چيزى بر آن بيافزايد و يا بكاهد به شرطى كه عامل اين تصرف، عمل خود را به خدا و پيامبر صلى الله عليه وآله نسبت دهد. ولى آن نوآورىهايي كه حالت پاسخگويى به روح تنوّع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آنها، بدعت نخواهد بود.
2 ـ ريشه نداشتن در كتاب و سنت
با توجه به تعريف اصطلاحى بدعت، مشخص شد كه امري بدعت محسوب ميشود كه دليلى براى آنها در منابع اسلامى به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.
ولى امري كه نه تنها مشروعيّتش در كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلّى قابل استنباط است بلكه؛ همانطور كه اكنون بيان ميشود در دين اسلام و اديان آسماني ديگر نيز وجود داشته و مطابق با فطرت سليم بشري بوده است را بدعت نمىنامند.
5 ـ ريشه انحراف وهابيت در معناي «بدعت»
با توجه به آنچه از معناي لغوي و اصطلاحي بدعت و اركان آن گذشت مشخص گرديد: انتساب بدعت به شخص و يا گروهي به اين سادگي كه وهابيت به محض ديدن هر پديده نو و جديدي بر آن برچسب بدعت ميزنند نيست؛ بلكه داراي شرايط و ويژگيهاي خاصي است كه تا محقق نشود به آن بدعت نميتوان گفت.
اما آنچه كه باعث گرديده تا بعضي در اين مورد مرتكب اشتباه گرديده و به آساني ديگران را متهم به بدعت نمايند اين است كه در حديثي از رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل كردهاند:
كلّ بدعه ضلاله.
هر بدعتي گمراهي است.
صحيح مسلم، ج 3، ص11 ـ مسندأحمد، ج 3، ص310.
امّا آيا بر اساس اين روايت ميتوان هر پديدهاي نو كه در جامعه موقعيت و جايگاه ويژهاي پيدا كرد، را از مصاديق بدعت دانسته و معتقدان به آن را خارج از دين شمرد؟
پاسخ سؤال منفي است، زيرا همانگونه كه قبلاً متذكّر شديم وظيفه شارع، بيان حكم است نه تعيين مصداق، چه بسا از منظر شخص و يا گروه فكري خاص، يك پديده در جامعهاي خاص، از مصاديق بدعت شمرده شود، ولي از نظر پيروان مكتب فكري ديگر از شعائر دين و از سنّتهاي حسنه محسوب شود.
6 ـ وجود دليل شرعي براي خروج از عنوان بدعت
از مطالب قبل مشخص گرديد: حقيقت بدعت آن است كه كسي به قصد افتراء به خدا و دين، چيزي را به دين اضافه و يا از آن نقص نمايد و آن را به خدا و دين نسبت دهد. و زماني كه ملاك براي تشخيص بدعت معلوم شد در مواردي كه دليل شرعي براي آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج ميگردد. حال اين دليل شرعي ميتواند به دو قسم تقسيم گردد:
1 ـ دليل خاص قرآني و يا سنت نبوي در خصوص مورد و حد و حدود و تفاصيل و جزئيات آن، مانند: جشن براي عيد فطر و أضحى و اجتماع در عرفه و منى، كه در اين صورت اينگونه جشنها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد گرديد، بلكه سنتي خواهد بود كه شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهي محسوب خواهد گرديد.
2 ـ دليل عام قرآني و يا سنت نبوي، كه با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جديد گردد، البته به شرط آنكه مورد جديد و حادث با آنچه كه در عهد رسالت وجود داشته از حيث حقيقت و ماهيت اتحاد داشته باشد، ولو اينكه از نظر شكل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولي دليل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گرديده و حجت شرعي در آن محسوب گردد.
به عنوان مثال: خداوند سبحان در قرآن كريم مي فرمايد:
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم الأنفال(8): 60
هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازيد! و (همچنين) اسبهاى ورزيده (براى ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد!
از امور واجب براي مسلمانان استعداد و آمادگي كامل در برابر هجوم و حمله كفار است، و ديگر اينكه از هر جايي كه احتمال خطر ميدهند آن نقطه را مسدود و آماده دفاع باشند.
در آيه فوق دو دليل فوق موجود است:
دليل خاص كه لازم است بر اساس آن حكومت اسلامي براي امتثال امر الهي خود را به تهيه نيروهاي اسب سوار كه اختصاص به زمانهاي صدر اسلام بوده مجهز كند.
و اما با دليل عام، لازم است خود را به توپ و تانك و موشك و ديگر تجهيزات هوايي و زميني و دريايي پيشرفته روز مجهز كنند تا بتوانند آنچه را كه در آيه شريفه به آن دستور داده شده است و در عصر نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم وجود نداشته است را نيز فراهم سازند.
پس اين موارد أمور شرعي غير عادي هستند كه نميتوان با اين توجيه كه دليل خاص براي آن وجود ندارد از آن چشم پوشي كرد.
به عبارت ديگر و به عنوان مثال در آيه شريفه زير خداوند ميفرمايد:
وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون. الأعراف (5): 204
و چون قرآن خوانده شود بدان گوش دهيد و ساكت باشيد تا مورد رحمت قرار گيريد
اين آيه مسلمانان را به استماع قرآن به هنگام قرائت فرا ميخواند؛ ولي مصداق موجود در زمان رسالت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم استماع قرآن به صورت مباشر و مستقيم از دهان قاري قرآن كه در مسجد النبي و يا در منزل به تلاوت مشغول بود ميگرديد. ولي در زمان حاضر و عصر جديد و با پيشرفت تكنولوژي مصداق ديگري براي آن پيدا شده كه در آن زمان وجود نداشت، مانند: قرائت قرآن از طريق راديو و تلويزيون و فرستندههاي ديگر، پس همان آيه براي هر دو مورد حجت شرعي محسوب خواهد گرديد و ما نميتوانيم استماع به قرآن و گوش فرا دادن به آن را ترك كنيم به اين بهانه كه در مورد دوم بدعت محسوب گرديده و حجيت شرعي ندارد؛ چرا كه در عصر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم وجود نداشته است.
و هزاران مثال و مصداق ديگر كه در اين بحث در صدد بيان آن نيستيم.
پس وجود دليل عام در همه زمانها و براي همه انسانها ميتواند حجت شرعي محسوب گردد.
بنابراين، قاعده كلّي در اين گونه موارد نگاه منصفانه و مستند به دليل معتبر شرعي است، نه نگاه آلوده به بغض و تعصّب. زيرا پديده اجتماعي جديد اگر سبب رشد و كمال جامعه و آشنايي بيشتر با خدا و دين و عاملي در جلوگيري از گسترش فساد باشد، از مصاديق سنّت حسنهاي است كه شارع بدان رضايت داده است.
7 ـ اصل در اشياء اباحه است
از مطالب ديگري كه در بحث بدعت لازم است به آن توجه ويژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ يعني: مادامي كه از سوي شارع مقدس نهي و منعي در خصوص موردي خاص وارد نشده باشد، أصل در أشياء مباح بودن آن و جواز انجام آن است.
اين قاعده شرعي بر تمام احكام شريعت حاكم است. تا آنجا كه قرآن كريم تصريح ميفرمايد كه وظيفه نبي أكرم صلي الله عليه وآله وسلم بيان محرمات است و نه ذكر حلالها، و أصل در اشياء و افعال، حليّت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آنكه از سوي نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در حرمت آن نصي وارد شده باشد، و وظيفه علماي أمت به كار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حكم الهي از أدله خاص شرعي است و تا زماني كه دليلي بر حرمت يافت نشود حكم به جواز ميشود.
در اينجا به عنوان نمونه به يكي از آياتي كه از آن حكم به جواز و اصاله الاباحه ميشود اشاره ميگردد:
وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدين الانعام(6):119
چرا از چيزها [گوشتها] يى كه نام خدا بر آنها برده شده نمىخوريد؟! در حالى كه (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگر اينكه ناچار باشيد (كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است.) و بسيارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بىدانشى، (ديگران را) گمراه مىسازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مىشناسد.
اين آيه بيان ميكند كه آنچيزي كه نياز به بيان دارد محرمات است نه مباحات و امور مجاز، و از اين رو لازم نيست كه به هنگام شك در مورد خاص تا مادامي كه در جدول محرمات اسمي از آن نيامده باشد، توقف نموده و از عمل، خودداري شود.
دسته بندی: شبهات عزاداری ویژه نامه محرم ویژه نامه
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
وَ صَلَاةٌ فِی شُغُلٍ وَ صَبْرٌ فِی شِدَّةٍ
{مؤمن} در عین اشتغال و گرفتاری نمازگزار است.