توسط: حامد سلیمان پور
1,297 بازدید
1397/9/27
ساعت:12:06
67 وَ اِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اِنَ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ اَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا اَتَتَّخِذُنا هُزُوَاً قالَ اَعُوذُ بِاللَّهِ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْجاهِلینَ.
68. قالُواادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ماهِىَ قالَ اِنَّهُ يَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ لافارِضٌ وَلابِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ.
69. قالُواادْعُ لَنا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّالنّاظِرینَ.
70. قالُواادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ماهِىَ اِنَ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ اِنّا اِنْ شاءَاللَّهُ لَمُهْتَدُونَ.
71. قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ لاذَلُولٌ تُثیرُالْاَرْضَ وَ لا تَسْقِى الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاشِیَةَ فیها قالُواالْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا یَفْعَلُونَ.
72. وَ اِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسَاً فَادّارأْتُمْ فیها وَاللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ.
73. فَقُلْنَااضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ یُحْیِى اللَّهُ الْمَوْتى وَ یُریكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
74. ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِىَ كَالحِجارَةِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَةً وَ اِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْاَنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِاللَّهِ وَ مَااللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ.
ترجمه
67. و [بیاد آورید] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «خدا به شما دستور مى دهد كه مادّه گاوى را سر ببرید»؛ گفتند: «آیا ما را به تمسخر مى گیرى؟» گفت: «به خدا پناه مى برم از اینكه از نادانان باشم».
68. گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان [و از او بخواه ] تا براى ما روشن سازد كه آن [گاو باید ]چگونه باشد؟» گفت: «او مى فرماید: آن [حیوان باید ]مادّه گاوى باشد نه پیر و نه نوجوان، بلكه میانسالى میان این دو؛ بنابراین، آنچه را فرمان یافته اید، [بیدرنگ ]انجام دهید.
69. گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد [این گاو ]چه رنگى [باید] داشته باشد؟» گفت: «او مى فرماید: آن [گاو باید] مادّه گاوى زرد یكدست باشد، كه رنگ آن بینندگان را شادمان سازد».
70. گفتند: «از پروردگارت بخواه تا براى ما روشن سازد كه آن [گاو باید] چگونه باشد؟ چرا كه [ویژگیهاى ] این مادّه گاو [هنوز هم ] بر ما مشتبه است؛ و ما به خواست خدا، [با روشنگرى بیشتر تو] از راه یافتگان خواهیم شد.»
71. گفت: «او مى فرماید: آن [حيوان باید] مادّه گاوى باشد، نه رام كه زمین را شیار زند و نه كشتزار را آبیارى كند ؛ [مادّه گاوى باشد ]بى هیچ عیبى، و هیچ [رنگ و] لكّه اى در آن نباشد» گفتند: «اینك سخن درست [ازسوى پروردگارت براى ما ]آوردى». آنگاه [گاوى با همان ویژگیها یافتند و] آن را سر بریدند؛ و چیزى نمانده بود كه [این فرمان را] انجام ندهند.
72. و [نيز بیاد آورید] هنگامى كه فردى را كشتید؛ و درمورد [كشته شدن ]او با یكدیگر به كشمكش برخاستید؛ و خدا آنچه را كتمان مى كردید، آشكار ساخت.
73. پس گفتیم: «پاره اى از آن [گاو سربریده شده ] را به آن [شخص مقتول ] بزنید» [تا به خواست ما برخیزد و قاتل خویش را نشان دهد]. خدا اینگونه مردگان را [در آستانه رستاخیز] زنده مى سازد، و آیات [و نشانه هاى خود ]را به شما مى نمایاند؛ باشد كه خرد خویش را بكار گیرید.
74. سپس دلهاى شما پس از این [رویداد تكان دهنده، بجاى حق پذیرى و هدایت ]، سخت شد، بسان سنگ یا سخت تر از آن؛ چرا كه از بعضى سنگها نهرهایى جارى مى شود، و برخى از آنها مى شكافد و آب از آن بیرون مى زند، و پاره اى از آنها از ترس خدا [از فراز كوه ] فرو مى افتد؛ [امّا دلهاى شما نه از بیم كیفر او و نافرمانیش مى هراسند، و نه به امید نعمتهاى او به حق مى گرایند. ]و خدا از آنچه انجام مى دهید، غافل نیست.
. از هشتمین امام نور (ع) نقل كرده اند كه فرمود:
جریان فرمان خدا در این آیه شریفه بدینصورت بود كه: مردى از این قوم، یكى از نزدیكان خود را ازپا درآورد و آنگاه پیكر بیجان او را سر راه بهترین ایل و تبار بنى اسرائیل افكند تا اذهان را گمراه كند؛ و ازپى این جنایت، خود در مقام خونخواهى برآمد. موضوع را به موسى(ع) گزارش كردند و قاتل او را جستند. آن حضرت دستور داد گاوى را بیاورند تا ترتیب كار را بدهد.
امّا آنان گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته اى؟
موسى(ع) گفت: پناه بر خدا اگر در زمره نادانان باشم.
اگر آنان به دستور پیامبر خویش عمل مى كردند و گاوى مى آوردند و از بهانه جوییها و پرسشهاى بى مورد خوددارى مى كردند، ماجرا پایان مى پذیرفت. امّا آنها با بهانه تراشیها، سرانجام كار را پیچیده ساختند؛ و مقرّر شد كه مادّه گاوى با ویژگیهایى كه ترسیم شده است، پیدا كنند.
سرانجام گاو مورد نظر را نزد جوانى از بنى اسرائیل یافتند؛ ولى او از فروش آن سرباز زد و گفت: تنها در صورتى آن را مى فروشد كه پوستش را پس از كشتن، آكنده از زر و سیم سازند و به او بدهند. جریان را به موسى(ع) گزارش كردند؛ و او دستور داد آن را بخرند.
حضرت رضا (ع) افزود:
برخى از ياران پيامبر (ص) از آن حضرت درباره ماجراى گاو بنى اسرائيل و ویژگیهاى آن پرسيدند. آن حضرت فرمود: جوانى از بنى اسرائیل به پدر خویش بسیار احترام مى كرد. روزى كالایى خرید و به خانه بازگشت تا پول آن را بردارد و به صاحب كالا بپردازد. كلید صندوقچه پول را زیر سر پدر، و او را در خواب عمیق دید؛ و از آنجا كه نمى خواست پدر سالخورده اش را از خواب خوش بیدار كند، معامله اش بهم خورد. پدر پس از بیدارشدن از خواب و اطّلاع از ماجرا، آن گاو را به او بخشید كه سرانجام آن همه سیم و زر براى او آورد.
2. از ابن عبّاس نقل كرده اند كه جریان گاو بنى اسرائیل بدینصورت بود كه:
مرد سالخورده اى را برادرزادگانش كشتند و پیكر بیجان او را در گذرگاه یكى از ایل و تبار بنى اسرائیل افكندند و آنگاه خود به خونخواهى برخاستند. ماجرا را به استحضار موسى(ع) رساندند؛ و او براى روشن شدن این راز از خدا یارى خواست. پیام آمد كه به آنان دستور دهد گاوى را بكشند و با بعضى از اعضاى آن به پیكر بیجان مقتول بزنند تا به خواست خدا زنده شود و حقیقت را روشن سازد.
در این آیات نیز، روى سخن با بنى اسرائیل است؛ مى فرماید:
«و اذ قال موسى لقومه انّ اللَّه یأمركم ان تذبحوا بقرةً قالوا اتتّخذنا هزواً قال اعوذ باللَّه ان اكون من الجاهلین»
و بیاد آورید هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان مى دهد كه گاوى را با این ویژگیها سر ببرید...
گفتند: آیا ما را به تمسخر مى گیرى؟! ما از تو درمورد عامل قتل مى پرسیم و تو دستور كشتن گاو را به ما مى دهى؟!
روشن است كه این بهت زدگى و سخن آنان بدان جهت بود كه رابطه اى میان پرسش خود و پاسخ موسى (ع) نمى دیدند و به راز این دستور آگاه نبودند.
موسى گفت: پناه مى برم به خدا از اینكه از نادانان باشم.
این تعبیر، بیانگر این درس است كه استهزاى دیگران جز كار عناصر نادان و كودن نیست؛ چرا كه مفهوم این كار ناپسند از دو صورت خارج نیست: یا استهزاكننده آفرینش فرد را به مسخره مى گیرد و یا كردارى از كردارهاى او را. و روشن است كه هیچكدام از آنها درخور ریشخند نیستند؛ زیرا موضوع آفرینش یا زشتى و زیبایى افراد كه در اختیار آنها نیست و تمسخر آنها، دهن كجى به دستگاه آفرینش است، و كردار ناپسند نیز اگر از كسى دیده شود، بر ماست كه او را راهنمایى كنیم، نه اینكه به باد تمسخر بگیریم. با این بیان، عمل زشت و ناپسند استهزاى دیگران جز از عناصر نادان و كودن، از كسى نشاید.
چرا خداوند آن مرده را با كشتن موجودى زنده، حیات مجدّد بخشید؟
پاسخ
خداى جهان آفرین، این كار را براى نشان دادن قدرت بى همانندش انجام داد؛ و با این اقدام روشن ساخت كه مى تواند با عضو موجودى فاقد حیات و زندگى، حیات را به فردى باز گرداند.
«قالواادع لنا ربّك یبیّن لنا ماهى قال انّه يقول انّها بقرةٌ لافارضٌ و لابكرٌ»
از حضرت صادق (ع) نقل كرده اند كه فرمود:
هركه كفش زردرنگ بپوشد،هماره شادمان خواهد بود تا آنگاه كه آن كفش پاره شود؛ چراكه قرآن رنگ زرد را شادى بخش و سرورآفرین مى خواند.
از پیامبر گرامى (ص) نقل كرده اند كه این قوم در مرحله نخست تنها فرمان یافته بودند كه گاوى را سر ببرند تا پیامبرشان به خواست خدا راز قتل بیگناهى را كه در جامعه نوبنیاد آنان انجام شده بود، روشن سازد؛ امّا درپى پرسشها و بهانه جوییهاى پوچ و پیاپى، خداوند برآنان سخت گرفت.
آنگاه پیامبر (ص) افزود: به خدا سوگند! اگر آنان «انشاءاللَّه» نمى گفتند، هرگز آن گاو را نمى یافتند و از آن گرفتارى رها نمى شدند.
«كذلك یحیى اللّه الموتى»
خدا، مردگان را [در آستانه رستاخیز] اینگونه زنده مى سازد
این فراز از آیه شریفه را مى توان سخن موسى (ع) دانست یا سخن خداى او.
در صورت نخست، باید گفت: موسى (ع) پس از اجراى فرمان و زنده شدن آن فرد مقتول، درسى از معاد داد و گفت: هان اى قوم! [بنگرید كه ] روز رستاخيز نيز خدا اینگونه مردگان را زنده مى سازد.
و در صورت دوّم، باید گفت: خدا پس از بيان داستان گاو بنى اسرائیل، درس معادشناسى مى دهد و مى فرماید: هان اى قریش و اى انكارگران معاد! روز رستاخيز نيز خدا مردگان را اینگونه زنده مى سازد.
«و مااللَّه بغافلٍ عمّا تعملون»
و خد از آنچه انجام مى دهید، غافل نیست
منظور این فراز از آیه شریفه، عملكرد نادرست عناصر حق ستيزى است كه با وجود دیدن آیات و نشانه هاى خدا و آگاهى از ویژگیهاى آخرين پیامبر(ص)، باز هم دربرابر او سر فرود نمى آورند و حق را گردن نمى گذارند. آرى؛ این نیز هشدارى به آنان است.
دسته بندی: تفسیر قرآن سوره بقره
برچسب ها: تفسیر قرآن سوره بقره آیات 67-74 بنی اسرائیل
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
اَلعُلَماءُ غُرَباء لِکَثرةِ الجُهال؛
عالمان، به سبب زیادی جاهلان، غریب اند.