توسط: حامد سلیمان پور
1,273 بازدید
1398/3/8
ساعت:19:47
«إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِن شَعَآئِرِ اللّه فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیه أَن یطَّوَّفَ بِهمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَإِنَّ اللّه شَاکِرٌ عَلِیمٌ (158)»
ترجمه : [در حقیقت، صفا و مروه از شعایر خداست (که یادآور اوست)، پس هر که خانه (خدا) را حج کند یا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد و هر که افزون بر فریضه کار نیکی کند، خدا حق شناس و داناست]
«شعائر» جمع «شعیرة» به نشانه هایى که براى اعمال خاصّى قرار مى دهند، گفته مى شود و «شعائراللَّه» علامت هایى است که خدا براى عبادت قرار داده است. صفا و مروه نام دو کوه در کنار مسجدالحرام است کهروبروى یکدیگر قرار دارند و امروزه به صورت خیابانى سرپوشیده در آمده است. زائران خانه خدا، وظیفه دارند هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را طى کنند. این کار یادآور خاطره ى هاجر، همسر فداکار حضرت ابراهیم است که براى پیدا کردن جرعه آبى براى کودک خود اسماعیل، هفت بار فاصله این دو کوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هیچگونه یاور و همدمى طى کرد. امام صادق (ع) فرمود: در روى زمین، مکانى بهتر از میان این دو کوه وجود ندارد، زیرا هر متکبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و کفن پوشیده بدون هیچ امتیاز و نشانهاى باید مسافت بین دو کوه را طى کند، گاهى با دویدن و گاهى با راه رفتن. کوه صفا علاوه بر اینها خاطره هایى از دعوت پیامبر اسلام دارد که چگونه کفّار مکّه را به توحید فرامىخواند و آنها گوش نمى دادند.
پیام ها
۱- توجّه خاصّ خداوند به برخى مکان ها یا زمان ها یا اشخاص، موجب مى شود که آنها از شعائر الهى گردند. «انّ الصفا و المروة من شعائر اللَّه»
۲- نیّت، به کارها ارزش مى دهد. مشرکان براى لمس بتها، سعى مى کردند، ولى اسلام مى فرماید: براى رضاى خدا سعى کنید. «فلاجناح علیه انیطّوف بهما»
۳- اگر مراکز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نباید از آن دست کشید، بلکه باید با حضور در آن مراکز، آنجا را پاکسازى نموده و دست گروه منحرف را از آن کوتاه کرد. «فلا جناح علیه ان یطّوف بهما»
۴- عبادت باید عاشقانه و داوطلبانه باشد. «فمن تطوّع»
۵ - خداوند در برابر عبادات بندگان، شاکر است. «فان اللَّه شاکر» این تعبیر، بزرگترین لطف از جانب او نسبت به بندگان است.
بسیارى از کارها ظاهرى یکسان دارد، امّا انگیزه اى متفاوت. نظیر دویدن یوسف و زلیخا به سوى درهاى بسته، یوسف مى دود تا آلوده نشود، ولى زلیخا مى دود که آلوده شود. »فاستبقا«
تفسیر برهان : ابن بابویه، از پدرش(رض)، از سعد بن عبد الله، از احمد بن محمد بن خالد، از محمد بن سنان، از اسماعیل بن جابر و عبد الکریم بن عمرو، از عبدالحمید بن ابی دیلم، از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: از این رو صفا، به این نام نامیده شد که آن پیامبر برگزیده یعنی آدم بر آن فرود آمد و یکی از نام های حضرت آدم بر آن نهاده شد. خداوند عز و جل می فرماید: «إِنَّ اللّه اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ»(1)-(2) [به یقین، خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است] و حواء بر مروه فرود آمد و مروه، از این رو مروه نامیده شد که مرأه (زن) بر آن فرود آمد، پس نامی از لفظ «مرأه» بر آن نهاده شد.
«إِنَّ الَّذِینَ یکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهدَی مِن بَعْدِ مَا بَینَّاه لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یلعَنُهمُ اللّه وَیلْعَنُهمُ اللَّاعِنُونَ»(159)
ترجمه : [کسانی که نشانه های روشن و رهنمودی را که فرو فرستاده ایم بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب توضیح داده ایم نهفته می دارند، آنان را خدا لعنت می کند و لعنت کنندگان، لعنتشان می کنند]
گرچه مورد آیه، دانشمندان یهود و نصارى هستند که حقایق تورات و انجیل را براى مردم بیان نمى کردند، ولى جمله «یکتمون» که دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام کتمان کنندگان در طول تاریخ مى شود. چنانکه لعنت پروردگار نیز تا ابد ادامه خواهد داشت.
کتمان حقّ مى تواند صورت هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سکوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجیه و گاهى با سرگرم کردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان یا عیوب برادران دینى، کتمان واجب یا مستحبّ است.
گناه کتمان، بیشتر از جانب علما است. در آیه ۱۸۷ سوره آل عمران نیز آمده است که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا حقایق را براى مردم بیان کرده و کتمان نکنند. «واذا اخذ اللّه میثاق الّذین اوتوا الکتاب لتبیّننّه للنّاس ولاتکتمونه» در روایات آمده است: روز قیامت به دهان کتمان کنندگان حقّ، لجام زده مى شود.
پیام ها
۱- ظلم فرهنگى، بدترین ظلم هاست که لعنت خالق و مخلوق را به دنبال دارد. «یکتمون... یلعنهم اللّه و یلعنهم اللاعنون»
۲- کتمان، حقّ ممنوع است، چه کتمان معجزات و دلائل حقّانیّت باشد؛ «البیّنات» و چه کتمان رهنمودها و ارشادات. «الهُدى»
۳- کتمان حقّ، بزرگترین گناهان است. چون مانع هدایت مردم و باقى ماندن نسل ها در گمراهى است. «یلعنهم اللَّه»
۴- کتمان حقّ، ظلم به دین خدا و حقّ مردم نسبت به هدایت یافتن است. لذا کتمان کنندگان حقّ را، خدا و مردم لعنت مى کنند. «یلعنهم اللَّه و یلعنهم اللاعنون»
۵ - نفرین و لعنت مردم، مؤثر است و باید از اهرم نفرت مردم براى نهى از منکر استفاده نمود. «یلعنهم اللاعنون»
تفسیر برهان : امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: از امیر المؤمنین علیه السلام پرسیدند: پس از امامان هدایت و چراغ های تاریکی، بهترین مخلوقات چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: علمای صالح. دوباره پرسیدند: بدترین مخلوقات پس از ابلیس و فرعون و کسانی که نام و لقب شما را بر دوش می کشند و جایگاه شما را غصب نمودند و در سرزمین های شما حکم می رانند، چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: علمای فاسد و آنان کسانی هستند که امور باطل را اظهار می کنند و حقائق را می پوشانند و خداوند در شأن آنان فرموده است: «أُولَئِکَ یلعَنُهمُ اللّه وَیلْعَنُهمُ اللَّاعِنُونَ»
«إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَینُواْ فَأُوْلَئِکَ أَتُوبُ عَلَیهمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (160)»
ترجمه : [مگر کسانی که توبه کردند و (خود را) اصلاح نمودند و (حقیقت را) آشکار کردند؛ پس بر آنان خواهم بخشود و من توبه پذیر مهربانم]
براى گناه کتمان، همچون سایر گناهان، راه توبه و بازگشت باز است. امّا توبه واقعى، با پشیمانى قلبى و اصلاح عمل و بیان موارد کتمان صورت مى گیرد. توبه کسى که نماز نخوانده آن است که نمازهاى خود را قضا کند. توبه کسى که مال مردم را تلف کرده آن است که باید همان مقدار را به صاحبش برگرداند. در این مورد نیز کسى که با کتمان حقایق، به دنیاى علم، اندیشه و نسل ها، خیانت کرده، فقط با تبیین حقایق و بازگوئى آنهاست که مى تواند گذشته را جبران نماید.
خداوند به شیطان فرمود: «انّ علیک لعنتى» لعنت من بر تو. و در آیه بعد مى فرماید: «علیهم لعنة اللَّه...» پس کتمان کنندگان و شیطان، در یک ردیف هستند.
پیام ها
۱- خداوند، امکان توبه و بازگشت را براى خطاکاران، در هر شرایطى فراهم نموده است. «یلعنهم اللّه... الاّ الّذین تابوا»
۲- کتمان حقایق دینى، فساد است، زیرا به توبه کننده، فرمان اصلاح و جبران داده شده است. «تابوا واصلحوا»
۳- توبهى هرگناه، متناسب با آن است. توبه کتمان، بیان حقایق است. «تابوا... وبیّنوا»
۴- چون در مقام تهدید وتوبیخ، لعنت خداوند شامل حال کتمان کنندگان شد، در مقام مهربانى نیز کلمات «اَنَا» و «توّاب» و «رحیم» بکار رفته تا بگوید: من خودم با مهربانى مخصوصم، به شما باز مى گردم. «یلعنهم اللَّه... انَا التوّاب الرّحیم»
۵ - تهدید گنهکار و بشارت نیکوکار، دو رکن اساسى براى تربیت فرد و جامعه است. «یلعنهم اللّه... انَا التوّاب الرّحیم»
۶- بازگشت لطف خداوند به توبه کنندگان، دائمى، قطعى و همراه با محبّت است. «اتوب علیهم و انَا التوّاب الرّحیم»
دسته بندی: تفسیر قرآن سوره بقره
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
فضلُ یُتَقَرَّبُ بِه العبدُ اِلی اللهِ بَعدَ المَعرفةِ بِهِ الصلاةٌ وَ برُّ الوَالدینِ وَ تَرکُ الحسِد وَ العُجبِ وَ الفَخر.
برترین چیزی که بنده به وسیله آن به خداوند نزدیک می شود، پس از شناخت خدا نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودپسندی و تکبر است.