توسط: حامد سلیمان پور
1,285 بازدید
1398/2/4
ساعت:00:22
117. بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْض ِ وَ اِذا قَضى اَمْرَاً فَاِنَّما یَقُولُ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ.
[او] پدیدآورنده آسمانها و زمین است؛ و وقتى بر امرى اراده كند، فقط [به آن ] مى گوید: «باش»، پس [بیدرنگ ] مى شود.
محمد بن یعقوب، از احمد بن ادریس، از محمد بن عبد الجبار، از صفوان بن یحیی روایت می کند که وی به امام هادی علیه السلام گفت: مرا از معنای اراده خداوند و اراده مخلوقات آگاه کن. حضرت فرمود: اراده کردن مخلوق، عبارت از فکری است که در ذهن صورت می گیرد و عملی است که پس از آن از او ظاهر می شود، ولی اراده خداوند به انجام چیزی، ایجاد کردن آن و نه چیز دیگر است؛ چرا که او نیاز به اندیشیدن ندارد و بررسی و تفکر نمی کند و او از این صفات، منزه است؛ چرا که آنها از صفات مخلوقات می باشند. پس اراده خداوند، همان فعل او و نه چیز دیگر است و به آن چیز می گوید باش، پس می شود بدون آن که کلمه ای بگوید یا سخنی را به زبان بیاورد و یا بررسی و تفکر کند و چنان که خداوند، قابل توصیف نیست، فعل او نیز قابل توصیف نمی باشد.
118. وَ قالَ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ لَوْ لا یُكَلِّمُنَااللَّهُ اَوْ تَأْتینا آیَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّاالْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ.
كسانى كه [حقیقت را] نمى دانستند، گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى گوید؟ یا براى ما معجزه [و نشانه اى ] نمى آید؟» كسانى كه پیش از اینان بودند [نیز] گفتارى همانند ایشان گفتند. قلبها [و اندیشه ها]ى آنان مانند هم است. و ما نشانه هاى [خود ]را براى گروهى كه یقین مى آورند، بروشنى بیان كردیم.
باز هم تقاضاى نابجا از سوى گروهى ناآگاه از كفّار كه در برابر دعوت رسولخدا صلى الله عليه و آله چنين مىگويند: چرا خداوند مستقيماً با خود ما سخن نمىگويد؟ چرا بر خود ما آيه نازل نمىشود؟!
قرآن براى جلوگيرى از اثرات نادرست احتمالى اينگونه سخنهاى ياوه وبىجا بر ساير مسلمانان و دلدارى به رسول خدا صلى الله عليه و آله، سؤال و خواست آنها را خيلى عادّى تلقّى مىكند كه اين سؤالات حرف تازهاى نيست و كفارِ قبل از اينها نيز از انبياى پيشين چنين توقّعات نابجا را داشتهاند.
سپس مىفرمايد: طرز تفكّر هر دو گروه به يكديگر شباهت دارد، ولى ما براى اينگونه درخواستها اعتبار و ارزشى قائل نيستيم. چرا كه آيات خودمان را به قدر كفايت براى طالبان حقيقت بيان كردهايم.
توقّعات نابجا، يا به خاطر روحيّه استكبار و خودبرتربينى است و يا به خاطر جهل و نادانى.
آنكه جاهل است، نمىداند نزول فرشته وحى بر هر دلى ممكن نيست و حكيم، شربت زلال و گوارا را در هر ظرفى نمىريزد.
در قرآن مىخوانيم: اگر پاكدل و درست كردار بوديد، فرقان و قوه تميز به شما مىداديم. «1»
1- اصالت به تلاش و لياقت است، نه تقاضا و توقّع. گروهى هستند كه به جاى تلاش و بروز لياقت، هميشه توقّعات نابجاى خود را مطرح مىكنند. «لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ»
2- سنّت خداوند اتمام حجّت و بيان دليل است، نه پاسخگويى به خواستهها وتمايلات نفسانى هر كس. «قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ»
119. اِنّا اَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشیرَاً وَ نَذیرَاً وَلاتُسْئَلُ عَنْ اَصْحابِ الْجَحیمِ.
ما تو را [اى پیامبر!] بحق فرستادیم تا مژده رسان و بیم دهنده باشى؛ و درباره دوزخیان، پرسشى از تو نخواهد شد.
اى رسول گرامى! به توقّعات نابجاى كفّار توجّه نكن. آنان هركدام توقّع دارند اوراق متعدّدى از آيات برايشان نازل شود؛ «بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً» «1» در حالى كه ما تو را همراه منطق حقّ براى مردم فرستادهايم تا از طريق بشارت وانذار، آنان را نسبت به سعادت خودشان آشنا كنى. اگر گروهى بهانه جويى كرده و از پذيرش حقّ سرباز زدند و توقّع داشتند كه بر آنان وحى نازل شود، تو مسئول دوزخِ آنان نيستى، تو فقط عهدهدار بشارت و انذارى، و مسئول نتيجه و قبول يا ردّ مردم نيستى.
بشارت و انذار، نشانهى اختيار انسان است.
در قرآن مكرر اين معنا آمده است كه آنچه بر خداوند است، فرستادن پيامبرى معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است. حال مردم خودشان هستند كه آزادانه يا راه حقّ را مىپذيرند و يا سرسختانه لجاجت مىكنند.
دسته بندی: تفسیر قرآن سوره بقره
برچسب ها: سوره بقره تفسیر قرآن سماوات و الارض
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.