توسط: حامد سلیمان پور
691 بازدید
1396/11/13
ساعت:20:30
حوادث روز دوشنبه : روز وفات پیامبر(ص)
آخرین نماز پیامبر (ص) :
صدای اذان بلال بلند می شود هنگام نماز صبح اهل مدینه برای اقامه نماز به سوی مسجد می آیند. در میان تعجب همگان ابوبکر که باید به همراه سپاه اسامه حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد؛ به مسجد النبی وارد می شود و به عنوان امام جماعت نماز را آغاز می کند.
دوستان وی از جمله، عمر، اوعبیده از سپاه اسامه خارج شده و او را همراهی می کنند.
بلال خبر این توطئه را به خانه پیامبر (ص) می رساند.
پیامبر که به شدت بیمار هستند با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.
امیرالمومنین و فضل ابن عباس پسر عموی پیامبر زیر بغل آن حضرت را می گیرند و پیامبر (ص) در حالی که پاهای مبارکشان برروی زمین کشیده می شود به مسجد وارد می شوند. رسول خدا ابوبکر را کنار می زند و خود نماز را نشسته برگزار می نمایند و مسلمانان به ایشان اقتدا می کنند.
آخرین خطبه پیامبر:
پس از نماز پیامبر (ص) به زحمت بر اولین پله منبر خویش قرار گرفته و با اشاره به حدیث ثقلین بار دیگر بر راه هدایت پافشاری می نماید و در برابر سوال معنرضانه عمر، تک تک اهل بیت را معرفی می فرمایند و در انتها از وجود فتنه های بی پایان سخن به میان می آورند.
پیامبر (ص) از منبر پایین آمده و به منزل برمی گردند. ابوبکر و یارانش دیگر تا هنگام وفات پیامبر (ص) دیده نمی شوند. اب.بکر به طرز مشکوکی به خارج از مدینه به منزل خویش سنخ رفته است.
به دستور پیامبر (ص) بر بدن مبارک آن حضرت آب می ریزند. تب اندکی فرو نشسته است. پیامبر (ص) بار دیگر اسامه را فرا می خواند و برای چندمین بار به او دستور اکید می دهد که با سپاهیان خویش شهر مدینه را ترک کنند.
وفات پیامبر (ص) :
اندکی بعد بیماری پیامبر (ص) شدت می یابد. آن حضرت امیر مومنان را فرا می خواند. علی (ع) سر پیامبر (ص) را بر سینه خود می گیرد. لحظاتی بعد پیامبر (ص) در حجره شخصی خویش و در سن 63 سالگی دار فانی را وداع می گویند. خبر رحلت خاتم الانبیا به سرعت مدینه را در می نوردد و سپاه اسامه این خبر را توسط پیکی که عایشه او را روانه کرده است می شنود. عمر ابن خطاب و ابوعبیده به سرعت سپاه را ترک می کنند و باز می گردند. عمر به مسجد رفته و پیوسته فریاد می کشد رسول خدا نمرده است هرکس بگوید او مرده با این شمشیر او را نشانه می روم. این سخنان رنگ خشونت به خود می گیرد. خبر وفات با کمی تاخیر به ابوبکر می رسد او خود را به سرعت به مدینه می رساند. او روانداز پیامبر (ص) را کنار می زند و پس از اطمینان از وفات آن حضرت برمیخیزد و می گوید: هر کس محمد را می پرستید بداند که او مرده است و هرکس خدا را می پرستید بداند که خدا زنده است و نمی میرد.
سقیفه بنی ساعده:
ابوبکر در خانه پیامبر (ص) در کناری نشسته و حوادث را به دقت زیر نظر می گیرد. معن بن عدی و عویم بن ساعده خبر گردهمایی انصار در سقیفه را به عمر می رساند. او نیز ابوبکر را با خبر می سازد و هر دو روانه سقیفه بنی ساعده می شوند. ابوبکر در راه ابو عبیده را نیز با خود همراه می سازد. در سقیفه به علت اختلاف دیرینه دو قبیله اوس و خزرج مهاجرین با یاری هواداران قدیمی خود در میان انصار که بر این اختلافات دامن می زدند گوی سبقت را از سعد ابن عباده انصاری می ربایند.
انصار در رقابت با یکدیگر برای بیعت با ابوبکر پیش دستی می کنند. ابتدا بشیر بن سعد خزرجی و سپس اسید بن خضیر اوسی که هر دو از هواداران با سابقه ابوبکر به شمار می آیند به شتاب بیعت می کنند تا سایر انصار نیز از این دو پیروی کنند. عمر و ابوعبیده نیز پس از آن دو با ابوبکر بیعت می کنند. گرد و غبار همه جا را فرا گرفته عمر ریاد می زند و به سوی سعد بن عباده حمله ور می شود. سعد بن عباده را از زیر دست و پا خارج می کنند و از سقیفه بیرون می برند. اوضاع به نفع ابو بکر آرام می شود.
بیعت اولیه :
ابوبکر از سقیفه به سوی مسجد پیامبر (ص) خارج می شود. اطرافیان او هرکس را که در راه می بینند گرفته و نزد ابوبکر می آورند. دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت به دست ابوبکر می زنند. بدین ترتیب ابوبکر به همراه هوادارانش وارد مسجد می شوند. هنگام نماز ظهر است. ابوبکر به عنوان خلیفه پیامبر (ص) نماز می گزارد.
تغسیل و تدفین پیامبر (ص):
مراسم غسل و کفن پیامبر (ص) با تمامی آداب و مستحبات آن به پایان رسیده و جز امیرالمومنین، صدیقه کبری، حسنین سلمان ابوذر مقداد عمار حذیفه ابی بن کعب و... جماعتی نزدیک به چهل نفرند کس دیگری در نماز بر جنازه پیامبر حاضر نمی شوند. پس از نماز امیرالمومنین در خطبه ای کوتاه خود را در امر خلافت از مهاجر و انصار برتر می دانند. جو مسجد هر لحظه سنگین تر می شود.
ورود قبیله اسلم:
عمر به همراه گروهی در مدینه می چرخید و در کوچه های آن فریاد می زد: همانا با ابوبکر بیعت شده پس برای بیعت بشتابید. قبیله اسلم که گویا با هماهنگی قبلی در بیرون مدینه آماده بودند با چوب دستی های بلندی وارد مدینه می شوند. عمر بن خطاب با دیدن این افراد مطمئن می شود که حکومت آنها پابرجا خواهد بود. افراد این قبیله دستور دارند که همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر کسی امتناع کرد به سر و پیشانی او بزنند. مدتی بعد این گروه که با لباس های هماهنگ مشخص هستند وارد خانه های مردم می شوند و افراد را به اکراه برای بیعت بیرون می آورند. کوچه های مدینه از شدت تحرکات آنان برای گرفتن بیعت تنگ شده است.
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
اَلعُلَماءُ غُرَباء لِکَثرةِ الجُهال؛
عالمان، به سبب زیادی جاهلان، غریب اند.