توسط: حامد سلیمان پور
1,253 بازدید
1392/7/29
ساعت:15:27
از ادعيه معروفه است وعلامه مجلسى(ره) فرموده كه آن بهترين دعاها است و آن دعاى خضرعليه السلام است حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا تعليم كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت است فرموده در شبهاى نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مىشود و براى كفايت از شرّ اعداء و فتح باب رزق و آمرزش گناهان نافع است و شيخ و سيّد آنرا نقل نمودهاند و من آنرا از مصباح المتهجّد نقل مىكنم و آن دعاء شريف اين است:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَبِرَحْمَتِكَ الَّتى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ، وَبِقُوَّتِكَ الَّتى قَهَرْتَ
خدايا من از تو مىخواهم بحق آن رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته و به آن نيرويت كه همه چيز را بوسيله آن مقهور
بِها كُلَّشَىْءٍ، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَىْءٍ، وَذَلَّ لَها كُلُّ شَىْءٍ، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتى غَلَبْتَ
خويش كردى و همه چيز در برابر آن خاضع و همه در پيش آن خوار است و به جبروت تو كه بوسيله آن چيره گشتى
بِها كُلَّ شَىْءٍ، وَبِعِزَّتِكَ الَّتى لا يَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَبِعَظَمَتِكَ الَّتى مَلَأَتْ كُلَ
بر هر چيز و به عزتت كه چيزى در برابرش نهايستد و به آن عظمت و بزرگيت كه پركرده هر
شَىْءٍ،وَبِسُلْطانِكَ الَّذى عَلا كُلَّشَىْءٍ، وَبِوَجْهِكَ الْباقى بَعْدَ فَنآءِ كُلِّشَىْءٍ،
چيز را و به آن سلطنت و پادشاهيت كه بر هر چيز برترى گرفته و به ذات پاكت كه پس از نابودى هر چيز
وَبِأَسْمائِكَ الَّتى مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّشَىْءٍ، وَبِعِلْمِكَ الَّذى اَحاطَ بِكُلِّشَىْءٍ، وَبِنُورِ
باقى است و به نامهاى مقدست كه اساس هر موجودى را پركرده و به آن علم و دانشت كه احاطه يافته به هر چيز و به نور
وَجْهِكَ الَّذى اَضآءَ لَهُ كُلُّشىْءٍ، يا نُورُ يا قُدُّوسُ، يا اَوَّلَ الْأَوَّلِينَ، وَيا اخِرَ
ذاتت كه روشن شد در پرتوش هر چيز اى نور حقيقى و اى منزه از هر عيب اى آغاز موجودات اولين و اى پايان
الْأخِرينَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ
آخرين خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه پردهها را بدرد خدايا بيامرز برايم آن
الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ، اَللّهُمَ
گناهانى را كه عقاب و كيفرها را فرو ريزد خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه نعمتها را تغيير دهد
اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعآءَ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ
خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه از (اجابت) دعا جلوگيرى كند خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه بلا نازل كند
الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلى كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ خَطيئَةٍ اَخْطَاْتُها، اَللّهُمَ
خدايا بيامرز برايم هر گناهى كه كردهام و هر خطايى كه از من سر زده
اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِذِكْرِكَ، وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلى نَفْسِكَ، وَاَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ
خدايا من به سوى تو تقرب جويم بوسيله ذكر تو و شفيع آورم بدرگاهت خودت را و به جود و كرمت از تو مىخواهم كه
تُدْنِيَنىمِنْقُرْبِكَ، وَاَنْ تُوزِعَنى شُكْرَكَ، وَاَنْ تُلْهِمَنى ذِكْرَكَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ
مرا به مقام قرب خويش نزديك سازى و شكر و سپاسگذاريت را بر من روزى كنى و ذكر خود را به من الهام كنى خدايا از تو
سُؤالَ خاضِع ٍ مُتَذَلِّل ٍ خاشِع ٍ، اَنْ تُسامِحَنى وَتَرْحَمَنى، وَتَجْعَلَنى بِقَِسْمِكَ
درخواستمىكنمدرخواستشخصفروتنخوارترسانكهبر من آسانگيرى وبهمنرحمكنىومرابهآنچهبرايمقسمت كردهاى
راضِياً قانِعاً، وَفى جَميعِ الْأَحْوالِ مُتَواضِعاً، اَللّهُمَّ وَاَسْئَلُكَ سُؤالَ مَنِ
راضى و قانعم سازى و در تمام حالات فروتنم كنى خدايا از تو درخواست كنم درخواست كسى كه سخت
اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ،
فقير و بىچيز شده و خواستهاش را هنگام سختيها پيش تو آورده و اميدش بدانچه نزد تو است بسيار بزرگ است
اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ، وَعَلا مَكانُكَ، وَخَفِىَ مَكْرُكَ، وَظَهَرَ اَمْرُكَ،
خدايا سلطنت و پادشاهيت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است مكر و تدبيرت در كارها پنهان و امر و فرمانت آشكار است
وَغَلَبَ قَهْرُكَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ، وَلا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ، اَللّهُمَّ لا
قهرت غالب و قدرت و نيرويت نافذ است و گريز از تحت حكومت تو ممكن نيست خدايا نيابم
اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً، وَلالِقَبائِحى ساتِراً، وَلالِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ
براى گناهانم آمرزندهاى و نه براى كارهاى زشتم پردهپوشى و نه كسى را كه عمل زشت
بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسى،
مرا به كار نيك تبديل كند جز تو، نيست معبودى جز تو منزهى تو و به حمد تو مشغولم من به خويشتن
وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلى، وَسَكَنْتُ اِلى قَديمِ ذِكْرِكَ لى، وَمَنِّكَ عَلَىَّ، اَللّهُمَ
ستم كردم و در اثر نادانيم دليرى كردم و به اينكه هميشه از قديم به ياد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطرنشستم اى خدا
مَوْلاىَ كَمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ، وَكَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عِثارٍ
اى مولاى من چه بسيار زشتيها كه از منپوشاندى و چه بسيار بلاهاى سنگين كه از من بازگرداندى و چه بسيار لغزشها
وَقَيْتَهُ، وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَنآءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ
كه از آن نگهم داشتى و چه بسيار ناراحتيها كه از من دور كردى و چه بسيار مدح و ثناى خوبى كهمنشايستهاشنبودمو تو آن را
نَشَرْتَهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى، وَاَفْرَطَ بى سُوءُ حالى، وَقَصُرَتْ بى اَعْمالى،
منتشر ساختى خدايا بلاى من بسى بزرگ است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است
وَقَعَدَتْ بى اَغْلالى، وَحَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى، وَخَدَعَتْنِى الدُّنْيا
و زنجيرهاى علايق مرا خانهنشين و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسيدن به منافعم بازداشته و دنيا با ظواهر
بِغُرُورِها، وَنَفْسى بِجِنايَتِها وَمِطالى، يا سَيِّدى فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ
فريبندهاش مرا گول زد و نفسم بوسيله جنايتش و به مسامحه گذراندم اى آقاى من پس از تو مىخواهم به عزتت كه بدى رفتار و كردار
عَنْكَ دُعآئى، سُوءُ عَمَلى وَفِعالى، وَلا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ
من دعايم را از اجابتت جلوگيرى نكند و رسوا نكنى مرا به آنچه از اسرار پنهانى من
سِرّى، وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى، مِنْ سُوءِ فِعْلى
اطلاع دارى و شتاب نكنى در عقوبتم براى رفتار بد و كارهاى بدى كه در خلوت انجام دادم
وَاِسآئَتى، وَدَوامِ تَفْريطى وَجَهالَتى، وَكَثْرَةِ شَهَواتى وَغَفْلَتى، وَ كُنِ اللَّهُمَ
و ادامه دادنم به تقصير و نادانى و زيادى شهوترانى و بىخبريم و خدايا
بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُفاً، وَعَلَىَّ فى جَميعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، اِلهى
به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما اى معبود من و
وَرَبّى مَنْ لى غَيْرُكَ، اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى، اِلهى
اى پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتارى و توجه در كارم را از او درخواست كنم اى خداى من و
وَمَوْلاىَ اَجْرَيْتَ عَلَىَّ حُكْماً اِتَّبَعْتُ فيهِ هَوى نَفْسى، وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ
اى مولاى من تو بر من حكمى را مقرر داشتى كه در اجراى آن پيروى هواى نفسم را كردم و از فريبكارى دشمنم در اين باره
تَزْيينِ عَدُوّى، فَغَرَّنى بِما اَهْوى، وَاَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضآءُ، فَتَجاوَزْتُ
نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه خويش گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمككردودراثر همين ماجراى شومى كه بر سرم آمد
بِما جَرى، عَلَىَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ، وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ، فَلَكَ
نسبت به پارهاى از حدود و احكامت تجاوز كردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس در تمام آنچه
الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ، وَلا حُجَّةَ لى فيما جَرى عَلَىَّ فيهِ قَضآؤُكَ،
پيش آمده تو را ستايش مىكنم و اكنون از حكمى كه درباره كيفر من جارى گشته و قضا و آزمايش تو
وَاَلْزَمَنى حُكْمُكَ وَبَلآؤُكَ، وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلهى بَعْدَ تَقْصيرى وَاِسْرافى
مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم و اينك اى معبود من در حالى به درگاهت آمدهام كه دربارهات كوتاهى كرده و
عَلى نَفْسى، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً، مُسْتَغْفِراً مُنيباً، مُقِرّاً مُذْعِناً
بر خودزيادهروىنمودهو عذرخواه و پشيمان و دلشكسته و پوزشجو و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و
مُعْتَرِفاً، لااَجِدُ مَفَرّاًمِمَّا كانَ مِنّى، وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ فى اَمْرى، غَيْرَ قَبُولِكَ
اعتراف دارم و راه گريزى از آنچه از من سر زده نيابم و پناهگاهى كه بدان رو آورم در كار خويش ندارم جز اينكه
عُذْرى، وَاِدْخالِكَ اِيَّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِكَ، اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى، وَارْحَمْ
تو عذرم بپذيرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذير و بر سختپريشانيم رحم كن
شِدَّةَ ضُرّى، وَفُكَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى، يارَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى، وَرِقَّةَ جِلْدى،
و از بند سخت گناهانم رهائيم ده اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازكى پوست تنم
وَدِقَّةَ عَظْمى، يا مَنْ بَدَءَ خَلْقى وَذِكْرى، وَتَرْبِيَتى وَبِرّى وَتَغْذِيَتى، هَبْنى
و باريكى استخوانم رحم كن اى كسى كه آغاز كردى به آفرينش منوبهيادمنوبپرورشموبهاحسانوخوراك دادنم اكنون به همان بزرگوارى و
لِابْتِدآءِ كَرَمِكَ، وَسالِفِ بِرِّكَ بى، يا اِلهى وَسَيِّدى وَرَبّى، اَتُراكَ
كرم نخستت و سابقه احسانى كه به من داشتى مرا ببخش اى معبود من و اى آقاى من و اى پروردگارم آيا تو به راستى
مُعَذِّبىبِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ، وَبَعْدَ مَا انْطَوى عَلَيْهِ قَلْبى مِنْ مَعْرِفَتِكَ، وَلَهِجَ بِهِ
چنانى كه مرا به آتش عذاب كنى پس از اينكه به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و
لِسانى مِنْ ذِكْرِكَ، وَاعْتَقَدَهُ ضَميرى مِنْ حُبِّكَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى
زبانم به ذكر تو گويا شده و نهادم به دوستى تو پيوند شده و پس از اعتراف صادقانه و
وَدُعآئى خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ، هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ، اَوْ
دعاى خاضعانهام به مقام بندهپرورى و ربوبيتت؟ بسيار دور است! تو بزرگوارتر از آنى كه از نظر دور دارى كسى را كه خود پروريدهاى يا
تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ، اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَيْتَهُ، اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلآءِ مَنْ كَفَيْتَهُ
دور گردانى كسى را كه خود نزديكش كرده يا تسليم بلا و گرفتارى كنى كسى را كه خود سرپرستى كرده
وَرَحِمْتَهُ، وَلَيْتَ شِعْرى يا سَيِّدى وَاِلهى وَمَوْلاىَ، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلى
و به لطف پروريدهاى و كاش مىدانستم اى آقا و معبود و مولايم آيا چيره مىكنى آتش دوزخ را بر
وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً، وَعَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً،
چهرههايى كه در برابر عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهايى كه صادقانه به يگانگيت گويا شده و سپاسگزارانه
وَبِشُكْرِكَ مادِحَةً، وَعَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً، وَعَلى ضَمآئِرَ حَوَتْ
به شكرت باز شده و بر دلهايى كه از روى يقين به خدائيت اعتراف كردهاند و بر نهادهايى كه
مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ
علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايى كه در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحى كه مشتاقانه به پرستشگاهايت
تَعَبُّدِكَ طآئِعَةً، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً، ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ، وَلا
شتافته و با حال اقرار به گناه جوياى آمرزش تو هستند چنين گمانى به تو نيست و
اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يا كَريمُ يا رَبِّ، وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَليلٍ مِنْ بَلاءِ
از فضل تو چنين خبرى به ما نرسيده اى خداى كريم اى پروردگار من و تو ناتوانى مرا در مقابل اندكى از بلاى
الدُّنْيا وَعُقُوباتِها، وَمايَجْرى فيها مِنَ الْمَكارِهِ عَلى اَهْلِها، عَلى اَنَّ ذلِكَ
دنيا و كيفرهاى ناچيز آن و ناملايماتى كه معمولاً بر اهل آن مىرسد مىدانى در صورتىكه اين
بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ، يَسيرٌ بَقآئُهُ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ، فَكَيْفَ احْتِمالى لِبَلاءِ
بلا و ناراحتى دوامش كم است و دورانش اندك و مدتش كوتاه است
الْاخِرَةِ، وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها، وَهُوَ بَلاءٌ
آخرت و آن ناملايمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتىكه آن بلا
تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَيَدُومُ مَقامُهُ، وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لا يَكُونُ اِلاَّ عَنْ
مدتش طولانى و دوامش هميشگى است و تخفيفى براى مبتلايان به آن نيست زيرا آن بلا از
غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالْاَرْضُ،
خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چيزى است كه آسمانها و زمين
يا سَيِّدِى، فَكَيْفَ لى وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ الْحَقيرُ الْمِسْكينُ
تاب تحمل آن را ندارند اى آقاى من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار ناچيز مستمند بيچاره!
الْمُسْتَكينُ، يا اِلهى وَرَبّى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ لِأَىِّ الْأُمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو،
اى معبود و پروردگار و آقا و مولاى من آيا براى كداميك از گرفتاريهايم به تو شكايت كنم
وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكى، لِأَليمِالْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ،
و براى كداميك از آنها شيون و گريهكنم؟ آيا براى عذاب دردناك و سخت يا براى بلاى طولانى و مديد
فَلَئِنْ صَيَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِكَ، وَجَمَعْتَ بَيْنى وَبَيْنَ اَهْلِ بَلائِكَ،
پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم در زمره دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در بلا
وَفَرَّقْتَبَيْنىوَبَيْنَاَحِبَّآئِكَ وَاَوْليآئِكَ، فَهَبْنى يا اِلهى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى،
و عذابت در يكجا گردآورى و ميان من و دوستانت جدايى اندازى گيرم كه اى معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو
صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ، فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ، وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ
صبر كنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم و گيرم كه اى معبود من حرارت
نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ، اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِى النَّارِ
آتشت را تحمل كنم اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم يا چگونه در ميان آتش
وَرَجآئى عَفْوُكَ، فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدى وَمَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَكْتَنى
بمانم با اينكه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مىخورم كه اگر زبانم را
ناطِقاً، لَأَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الْأمِلينَ، وَلَأَصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ
در آنجا بازبگذارى حتماً در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم شيون اشخاص آرزومند و مسلماً چون فريادرس
الْمَسْتَصْرِخينَ، وَلَاَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكآءَ الْفاقِدينَ، وَلَأُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا
خواهان به درگاهت فرياد برآرم و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان بر دورى تو گريه و زارى كنم و با صداى بلند تو را مىخوانم و مىگويم كجايى
وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ، يا غايَةَ امالِ الْعارِفينَ، ياغِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا حَبيبَ
اى يار و نگهدار مؤمنان اى منتهاى آرمان عارفان اى فريادرس درماندگان اى محبوب
قُلُوبِالصَّادِقينَ، وَيااِلهَ الْعالَمينَ، اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلهى وَبِحَمْدِكَ، تَسْمَعُ
دل راستگويان و اى حيران كننده عالميان آيا براستى چنان مىبينى اى منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم كه بشنوى
فيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ،
در آن آتش صداى بنده مسلمانى را كه در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانيش
وَحُبِسَ بَيْنَاَطْباقِهابِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ، وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ،
چشيده و در ميان طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنايتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون كند شيون شخصى كه آرزومند رحمت
وَيُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ، وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ، يا مَوْلاىَ
تو است و به زبان يگانهپرستان تو را فرياد زند و به بنده پروريت متوسل گردد اى مولاى من
فَكَيْفَ يَبْقى فِى الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، اَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ
پس چگونه در عذاب بماند با اينكه به بردبارى سابقه دارت چشم اميد دارد يا چگونه
النَّارُ وَهُوَ يَأْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ، اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها وَاَنْتَ تَسْمَعُ
آتش او را بيازارد با اينكه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اينكه تو صدايش را بشنوى
صَوْتَهُ وَتَرى مَكانَهُ، اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، اَمْ
و جايش را ببينى يا چگونه شرارههاى آتش او را دربرگيرد با اينكه تو ناتوانيش دانى يا
كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ
دسته بندی: ادعیه
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.