توسط: حامد سلیمان پور
1,307 بازدید
1392/7/13
ساعت:21:43
مرحوم راوندى و ديگر بزرگان حكايت كرده اند:
روزى از روزها معتصم عبّاسى تعدادى از اطرافيان و وزيران خود را احضار كرد و در جمع آن ها اظهار داشت :
بايد امروز شهادت و گواهى دهيد كه ابوجعفر، محمّد بن علىّ بن موسى الرّضا امام جواد عليه السلام تصميم شورش و قيام عليه حكومت من را دارد؛ و در اين رابطه بايد نامه هائى با مهر و امضاء تنظيم كنيد.
پس از آن ، دستور داد تا حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام را احضار نمايند، و چون حضرت وارد مجلس خليفه گرديد، معتصم آن حضرت را مخاطب قرار داد و گفت : شنيده ام مى خواهى بر عليه حكوت من قيام و شورش كنى ؟
امام عليه السلام فرمود: به خدا قسم ، چنين كارى نكرده ام و قصد آن را هم نداشته ام .
معتصم گفت : خير، بلكه فلانى و فلانى و فلانى بر اين كار شاهد و گواه هستند، و سپس آن افراد را در مجلس احضار كرد و آن ها - به دروغ شهادت دادند و - گفتند: بلى ، صحيح است ، اى خليفه ! ما شهادت مى دهيم كه محمّد جواد عليه السلام تصميم چنين كارى را دارد و اين هم تعدادى نامه است كه از دست بعضى دوستانش گرفته ايم .
در اين هنگام حضرت دست هاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند نمود و اظهار داشت : خداوندا، اگر آن ها دروغ مى گويند، هم اينك هلاك و نابودشان گردان .
در همين حال تمام افراد متوجّه شدند كه ناگهان ديوارها و سقف به لرزه در آمد؛ و هركس كه از جاى خود حركت مى كرد، بر زمين مى افتاد.معتصم تا چنين حادثه خطرناكى را ديد، گفت : ياابن رسول اللّه ! من از آنچه انجام داده ام ، پشيمان هستم و توبه مى كنم ، دعا كن خداوند اين خطر را از ما برطرف گرداند.
آن گاه امام عليه السلام اظهار نمود: خداوندا، اين ساختمان و زمين را بر آن ها ساكن و آرام گردان ، خدايا تو خود بهتر مى دانى كه آنان دشمن تو و دشمن من مى باشند.پس ساختمان آرام گرفت و خطر برطرف شد
دسته بندی: امام جواد چهارده معصوم
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
إذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فیک خَیْراً، فَانْظُرْ إلی قَلْبِک فَإنْ کانَ یُحِبُّ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یبْغِضُ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیک خَیْرٌ، وَ اللّهُ یُحِبُّک، وَ إذا کانَ یُبْغِضُ أهْلَ طاعَهِ اللّهِ وَ یُحِبّ أهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیک خَیْرٌ، وَ اللّهُ یُبْغِضُک.
اگر خواستی بدانی که در وجودت خیر و خوشبختی هست یا نه، به درون خود دقّت کن، اگر اهل عبادت و طاعت را دوست داری و از اهل معصیت و گناه، ناخوشایندی! پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد، و خداوند تو را دوست می دارد. ولی چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشایند باشی و به اهل معصیت، عشق و علاقه ورزیدی! پس خیر و خوبی در تو نباشد، و خداوند تو را دشمن دارد.