امام صادق ع و اولویت جهاد فرهنگی

امام صادق ع و اولویت جهاد فرهنگی

توسط: حامد سلیمان پور

922 بازدید

1392/6/10

ساعت:10:42

05

امام صادق علیه السلام و اولویت جهاد فرهنگی

يك مكتب جامع و فراگير و فرازمانى مى‏ بايست‏ به گونه ‏اى داراى‏ انعطاف باشد كه در هر شرايط نيازهاى جوامع انسانى را برآورده‏ سازد. نيازهاى انسانى دو دسته پايدار و ناپايدار هستند، باتوجه به شرايط زمانى و مكانى دگرگون و پاسخ‏هاى متنوع و مختلفى‏ را مى‏ طلبند. جامعه انسانى از جهت‏ سير كمالى خود هيچ گاه حالت‏ ايستايى ندارد و عوامل و سازه كارهاى متعددى از درون و بيرون‏ برآن تاثير مى‏  گذارند.

ناپايدارى ‏ها و بالندگى انسان و جامعه درسويه‏ هاى مختلف، نيازهاى تازه و پاسخ‏هاى نوينى را مى‏ جويد و پديدمى ‏آورد. نيازهاى جدى و پاسخگويى به اين نيازها با توجه به‏ شرايط ناپايدار و بالندگى جامعه و انسان، موجب شد كه پاسخ‏ها،رويكردها و راهبردهاى كوتاه و يا بلند مدت شايستگى خود را ازدست‏ بدهد و افزون بركهنگى دچار بحران هويت و از سويى از يك‏ پديده زيستى به يك پديده آسيب زننده و بيمارى‏زا تبديل و دگرگون‏ گردد. مذاهب، مكاتب و ايدئولوژى‏ هاى بشرى و فلسفى و حتى قوانين‏ بشرى به جهت همين ناپايدارى و ناتوانى از گفتمان با وضعيت‏ متغير و نا پايدار، همچنان دستخوش دگرگونى و كهنگى مى‏ گردد و هراز گاهى راهكار، رويكرد، رهيافت‏ بر راهبردهاى زنده و مفيد وسازنده به يك بيمارى، دشوارى، مشكل و راهزن تبديل مى ‏گردد و نه‏ تنها سازنده نيست‏ بلكه آسيب‏هاى جدى به حركت و سير تكاملى انسان‏ و جامعه‏ ى انسانى وارد مى‏ آورد. تنها مكتب و ايدئولوژيى مى ‏تواندپايدار و پابرجا بماند كه گرفتار روزمرگى و زمان زدگى نشده وبه‏ گونه‏ اى نگرش، آموزه‏ ها و راهبردهاى فرازمانى و فرا مكانى داشته‏ كه گرفتار بندهاى هزار لايه زمان و مكان نگردد. اين مكتب تنهاويژگى پايدارى را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاريخ‏ بشرى مى ‏تواند همگام يا پيشرو با او حركت نموده و انسان‏ها را ازآموزه‏ ها و گزاره‏هاى خود بهره‏مند سازد. بى ‏گمان گردهمايى پايدارى ‏و ناپايدارى تنها از عهده‏ ى مكتبى برمى‏ آيد كه بر پايه فطرت‏ انسانى و با شناخت كامل و جامع از ويژگى ‏هاى انسان و جامعه‏ گزاره‏ها وآموزه‏ هاى خود را ارايه دهد و چون انسان به عنوان فردبلكه حتى به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و كامل ازخواسته‏ ها، نيازها، شرايط زمانى و مكانى ناپايدار و پيش بينى ويا پيشگويى آينده و نيازهاى آيندگان است نمى‏ تواند چنين بينش،رويكرد و راهبردى جامع، كامل و فراگيرى را ارايه دهد. مى‏ بايست‏ يا دست از اين كه پايه گذار چنين مكتبى باشد، بشويد و خود راروزمرگى و زمان و مكان‏ زدگى دچار سازد و براى هر مقطعى برنامه،آموزه بينش راهكار و راهبرد تازه ‏اى ارايه دهد و هميشه گرفتارشرايط زدگى گردد و يا آن كه به مكتبى ايمان آورد كه بانگرش وبينشى فرا زمانى و مكانى و با شناخت كامل و جامع به روحيات،خواسته‏ ها و نيازهاى او، آموزه‏ ها و گزاره‏ هاى جاويدان و پايدارى‏را ارايه داده كه با توجه به ناپايدارى شرايط و زمان، گزاره‏ هاى‏پايدار آن او را به جهت و فرجام كمال و نهايى بكشاند و نوع‏ انسانى را به كمال نوعى خود برساند.

اسلام با دارابودن دو ويژگى انعطاف و شناخت كامل وجامع، ميان‏ ناپايدارى شرايط و نا ايستايى از سويى، و پايدارى آموزه ‏ها، وگزاره‏ هايش از سوى ديگر اين امكان را براى بشر فراهم آورده است‏ تا بتواند، در شرايط ناپايدار و نا ايستا با قوانين، آموزه‏ ها وگزاره‏ هاى پايدار او را به سوى مقصود و هدف نهايى ‏اش رهنمون‏ سازد; به اين معنا كه اسلام به عنوان يك مكتب كه براى راهنمايى‏ و رساندن انسان به كمال و پاسخگويى به همه‏ ى نيازهاى او داراى‏چنان توانايى و كشش مى ‏باشد كه بتواند به اين نيازها پاسخ‏هاى‏مناسب و راستين ارايه دهد; و مناسبات زمانى، مكانى و بالندگى ‏جامعه و انسان را در نظر بگيرد و گرفتار بندهاى ايستايى نگرددو پويايى و پايدارى را در همان حال در خود گردآورد. اين پويايى‏ و پايدارى درون مايه ‏اى مى‏ تواند بر زمان و مكان، ناپايدارى‏ ها ونا ايستايى‏ هاى هر زمان و مكان چيره گردد و هرگز در پاسخ دهى ‏وانماند و همه‏ ى شرايط را برتابد.

جاودانگى اسلام به عنوان يك مكتب فرا بشرى كه آموزه‏ ها وگزاره هايش تا قيامت پايدار و دستوركار بشر براى رسيدن به‏ خوشبختى دو جهانى است، تنها ازاين رو است كه پويايى و پايدارى‏ را در خود آميخته دارد و در ادامه مساله‏ ى وصايت و امامت تاپايان هستى اين جهان نيز تنها از همين جا توجيه ‏پذير خواهد بود.

از ديدگاه شيعه، پايدارى هميشگى امامت همچون ديگر آموزه‏ ها وگزاره ‏هاى پايدار و فرازمانى و مكانى ‏اش از اين رو بوده و هست تاپويايى و پايدارى، ناايستايى با جاودانگى و پايندگى ميان‏ خواسته‏ ها و شرايط جمع گردد و تعارض و تناقض از ميان برداشته‏ شود. اين امامت و پيشوايى هميشگى و پايدار به آدمى يارى‏ مى ‏رساند تا بهترين پاسخ‏ها را براى نيازهايش برگزيند. ازاين‏ نگرش مى‏ توان به تفاوت‏ها و حتى تناقض نماها در رفتارها، كنش‏ها،واكنش‏ها، رويكردها، راهكارها و راهبردهاى پيشوايان دينى نگريست‏ و آن‏ها را توجيه كرد و تفسير و توضيح داد. شهيد مطهرى در اين‏باره مى ‏فرمايند: ائمه اطهار عليهم السلام در هرزمانى مصلحت اسلام‏ و مسلمين را در نظر مى‏ گرفتند و چون دوره‏ ها و زمان‏ها و مقتضيات‏ زمان و مكان تغيير مى‏ كرد، خواه و ناخواه همان طور رفتارمى ‏كردند كه مصالح اسلامى اقتضا مى ‏كرد و در هر زمان جبهه‏ اى مخصوص ‏و شكلى نو از جهاد به وجود مى ‏آمد و آن‏ها با بصيرت كامل آن‏ جبهه‏ ها را تشخيص مى ‏دادند.

اين تعارض‏ها، نه تنها تعارض واقعى نيست‏ بلكه بهترين درس‏ آموزنده است‏براى كسانى كه روح و عقل و فكر مستقيمى داشته‏ باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر و زمانى رادرك كنند كه چگونه مصالح اسلامى اقتضا مى‏ كنند. (بيست گفتار،شهيد مرتضى مطهرى،ص 159

اين تعارض‏ها و تناقض نماها برخاسته از پويايى و انعطاف پذيرى ‏اسلام و هماهنگى و همسازى با شرايط زمانى و مكانى در جهت ‏پاسخگويى به نيازهاى ناپايدار و نا ايستاى انسان و جامعه است.

مجموعه اين، آموزه‏ ها، گزاره‏ ها، راهكارها و رهيافت‏ ها و نيزرويكردهاى امامان و پيشوايان دينى اين امكان را به بشر مى‏دهدتا بتواند براى هر زمان و مكانى با توجه به شرايط پاسخ‏هاى‏مناسب را بيابند و در زندگى فردى و اجتماعى خويش از آن‏ بهره‏ گيرند.

تنوع و اختلاف برخوردها، رويكردها و راهبردهاى آنان كه در طول‏ بيش از دو سده در شرايط بسيار مختلف در صحنه‏ هاى اجتماعى و فكرى‏آن‏ اندازه زياد است كه هريك نيازى از نيازهاى آدمى را پاسخ‏ مى‏دهد و اين افزون بر مجموعه‏ ى كامل  آموزه‏ها وگزاره‏هاى است كه‏ در قرآن در شرايط بسيار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت‏ روحيات، انديشه و بينش درباره پيامبران بيان شده است كه هريك‏از آنان مى ‏تواند پاسخى درست و راستين براى بكارگيرى در زندگى‏ فردى و اجتماعى آدمى تا پايان و فرجام تاريخ و جهان بشرى باشد.
رويكرد فكرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع(

از اين نگاه مى‏توان به رويكرد فكرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع) پرداخت و دانست كه چرا ايشان در دوران بحران سياسى واجتماعى كه جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود وحكومتها دست‏ به دست مى‏شد به جنبش و قيام مسلحانه دست نيازيد وخلافت و حكومت اسلامى را كه حق ايشان بود در دست نگرفت و حتى درپاسخ به پاره‏ اى از دعوت‏ها براى در دست گرفتن پيشوايى و رهبرى ‏قيام بر ضد حكومت درحال فروپاشى امويان اقدامى نكرد بلكه حتى‏ نامه‏ ى پيشنهادى را پيش روى فرستاده ابوسلمه معروف به وزيرآل‏ البيت عليهم السلام را سوزاند. پرسش اين است كه چرا دو گونه‏ رفتار از دو امام به يقين صورت مى ‏پذيرد و يكى قيام مى‏كند وديگرى نامه را مى‏ سوزاند؟ تعارض از كجا ناشى شده است؟

چرا در روش و رويكردهاى پيشوايان دينى به اين امور متعارض ومتناقض‏ نما برخورد مى‏كنيم؟ آيا اين تعارض‏ها و تناقض‏ها همانندتعارض‏ها و تناقض ‏هايى است كه در مسايل فقه و احكام وجود دارد؟

مشكل اينجاست كه همان گونه كه اگر در اخبار متعارض و متناقضى‏كه در فقه و احكام نقل شده، تعارض‏ها حل نگردد و هركس به خبر وحديثى تمسك جويد، موجب مى‏شود كه هرج و مرج در فقه پديد آيد،اگر در اين رويكردها و راهبردهاى مختلف پيشوايان از آن جمله‏ امام حسين و امام حسن عليهم السلام و ديگر امامان و پيشوايان‏ که درود خداوند برايشان باد. تعارض‏ ها و تناقض‏ ها برطرف نگردد،موجب آن خواهد شد كه هرج ومرج اخلاقى و اجتماعى و سياسى پديدآيد و هركس به هوا و هوس خود راهى را پيش بگيرد و بعد آن را باعملى كه در يك مورد معين و يك زمان معين از يكى از امامان وپيشوايان نقل شده توجيه و تفسير كند و فرد ديگرى نيز بر پايه‏ هوس خود راهى ديگر كه ضد آن است را پيش بگيرد و او نيز آن رابه يكى از امامان و رفتارها، گفتارهاى گزينشى از آنان استنادداده و آن را اصل بگيرد; و اين چنين است كه برخى، باتوجه به ‏اين تفاوت‏ها، تعارض‏ها و تناقض‏ها بگويند كه اسلام دين آخرت است وآن ديگرى بگويد دين حكومت و دنيا است نه دين آخرت. يكى حركت‏ امام حسين(ع) را حركت دنيوى در جهت رسيدن به خلافت و حكومت‏ توجيه كند و آن ديگرى صلح امام حسن(ع)، كنارگيرى امام زين‏ العابدين(ع) و سوزاندن نامه رهبر قيام و جنبش‏هاى دوره پايانى‏ حكومت اموى توسط امام صادق(ع) را نشان از آخروى بودن اسلام وغير دنیوی بودن آن تفسير نمايد.

آن كس كه سرى پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش نداردو خاموشى را نپسندد براى توجيه رويكرد و رفتارهايش به شيوه‏ پيامبر(ص) در صدر اسلام و جنبش و قيام‏هاى شيعيان و به ويژه جنبش ‏و نهضت‏ حسينى استناد میكند و آن ديگرى كه مزاجى عافيت طلب وگوشه‏ گير دارد موضع تقيه و راه و روش امام صادق(ع) يا ديگر پيشوايان‏كه چنين روشى را برگزيده‏ اند استناد نمايد و به اين صورت‏ رويكردها و رفتارها و كنش‏ها و واكنش‏هاى متفاوت اين پيشوايان‏ تنها ابزارى براى توجيه رويكردها خواهد شد و كسى به سخن كسى ‏گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مكتب دچار هرج و مرج و اضطراب‏ مى‏گردد.

با نگاهى دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز اين تعارض‏هاو تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد.چون پويايى درعين حال پايدارى آموزه‏ها و گزاره‏ها و روح زنده وسيال و پوياى تعليمات اسلامى چنين تعارض و تناقض نماهايى راايجاب مى ‏كند. اين تعارض‏ها و تناقض‏ها در واقع آموزش بهره‏ گيرى وبه كارگيرى از شرايط و امكانات زمان و بهترين شيوه پاسخگويى به‏ نيازهاى هر زمان است كه مى ‏توان از آن‏ها در راستاى تكامل انسان‏ و جامعه انسانى بهره گرفت و از آن سود برد. شهيد مطهرى درباره رويكردهای متفاوت دو امام صادق و امام حسين عليهم السلام‏ مى‏فرمايند: امام حسين(ع) بدون پروا، با آن كه قراين و نشانه‏ هاحتى گفته‏ هاى خود آن حضرت حكايت مى‏ كرد كه شهيد خواهد شد، قيام‏كرد ولى امام صادق(ع) با آن كه به سراغش رفتند، اعتنا ننمود وقيام نكرد، ترجيح داد كه در خانه بنشيند و به كار تعليم وارشاد بپردازد.

به ظاهر تعارض و تناقض به نظر مى‏رسد كه اگر در مقابل ظلم بايدقيام كرد و از هيچ خطر پروا نكرد، پس چرا امام صادق(ع) قيام‏ نكرد، بلكه در زندگى مطلقا راه تقيه پيش گرفت و اگر بايد تقيه‏ كرد و وظيفه‏ ى امام اين است كه به تعليم و ارشاد و هدايت مردم‏ بپردازد، پس چرا امام حسين(ع) اين كار را نكرد؟ (همان، ص‏153)شهيد مطهرى با توجه به اوضاع سياسى عهد امام به اين پرسش پاسخ‏ مى‏دهند و بيان مى‏ دارند كه اين رويكرد به ظاهر متناقض و متعارض ‏تنها به جهت‏ شرايط ومقتضيات زمان و مكان بود كه درسى آموزنده ‏براى رهروان راه پيشوايان راستين است تا بدانند كه در شرايط مختلف مى‏ توانند رويكردهاى متفاوتى داشته باشند. امام صادق(ع)مى ‏دانست كه بنى‏ العباس مانع آن خواهند شد كه حكومت‏ به اهل‏ بيت‏ پيامبر(ص) منتقل شود و در صورت پذيرفتن پيشنهاد بدون هيچ‏ تاثيرگذارى مثبت آن حضرت را شهيد خواهند كرد. ايشان‏ مى ‏فرمايند: امام(ع) اگر مى‏ دانست كه شهادت آن حضرت براى اسلام ومسلمين اثر بهترى دارد، شهادت را انتخاب مى‏ كر د. همان طورى كه‏ امام حسين(ع) به همين دليل شهادت را انتخاب كرد. در آن عصر كه‏ به خصوصيات آن اشاره خواهيم كرد، آن چيزى كه بهتر و مفيدتر بودرهبرى يك نهضت علمى و فكرى و تربيتى بود كه اثر آن تا امروزهست. همان طورى كه در عصر امام حسين(ع) آن نهضت ضرورت داشت وآن نيز آن طور به جا و مناسب بودكه اثرش هنوز باقى است.

جان مطلب همين جا است كه در همه‏ ى اين كارها، از قيام و جهاد وامر به معروف و نهى از منكرها و از سكوت‏ ها و تقيه‏ ها بايد به‏ اثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه كرد. اينها امورى نيست كه به‏ شكل يك امر تعبدى از قبيل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگيرد.

اثر اين كارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرايط مختلف فرق مى ‏كند. گاهى اثر قيام و جهاد براى اسلام نافع‏ تر است وگاهى اثر سكوت و تقيه، گاهى شكل و صورت قيام فرق مى‏كند. همه‏ اينها بستگى دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز ويك تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخيص دادن‏،زيان‏ها به اسلام مى‏رساند. (همان، ص 155)

اوضاع سياسى و اجتماعى عصر امام صادق(ع(

امام صادق(ع) در عصر و زمانى واقع شد كه افزون بر حوادث ورخدادهاى سياسى يك سلسله حوادث اجتماعى و پيچيدگى ‏ها و ابهام‏ هاى ‏فكرى و روحى پس از ورود فرهنگها و آيين‏هاى فلسفى و انديشه‏ اى ازشاهنشاهى‏ هاى ايران و روم، پيدا شده بود. در اين زمان پاسدارى‏ از سنگرهاى اعتقادى مهمترين امر به شمار مى ‏آمد. مقتضيات زمان‏ امام صادق(ع) كه در نيمه نخست‏ سده دوم هجرى مى ‏زيست‏ با زمان‏ سيدالشهداء(ع) كه در حدود نيمه نخست‏ سده يكم بود، بسيار متفاوت‏ب ود.

در حدود نيمه سده نخست در درون كشورهاى اسلامى براى كسانى كه‏ مى‏خواستند به اسلام خدمت نمايند تنها مبارزه با دستگاه خلافت‏ بودو ساير جبهه‏ ها هنوز پديد نيامده بود و اگر هم وجود داشت هنوزآن چنان اهميتى نيافته بود. حوادث عالم  اسلام همه مربوط به‏ دستگاه خلافت‏ بود و مردم در سادگى سده نخست مى‏ زيستند. اما بعدهااين جبهه‏ ها متعدد شد كه مهمترين آنها جبهه‏ هاى علمى، فكرى واعتقادى بود. يك نهضت علمى و فكرى و فرهنگى عظيم در ميان‏ مسلمانان آغاز شد. مذهب‏ها و مكتب‏هايى در اصول دين و فروع دين‏ پيدا شد. در اين شرايط امام صادق(ع) پرچم فرهنگى و علمى اسلام ‏به ويژه شيعيان را برافراشت و در همه صحنه‏ ها پيشگام و پيشروگرديد. زمان امام(ع) زمانى بود كه برخورد افكار و آراء و جنگ‏ عقايد شروع شده بود و ضرورت ايجاب مى‏كرد كه امام كوشش خود رادر اين جبهه قرار دهند و اين گونه شد كه شيعه به عنوان يك مكتب‏ فكرى، علمى و فقهى و اعتقادى درجهان اسلام جا افتاد به نحوى كه‏ ديگر نمى‏ توان اتهامات سياسى به آن بست. اين آثار مولود ايمان وعقيده است و سياست نمى تواند چنين فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان،تفسير و ديگر علوم و فنون را پديد آورد. پيشگامى امامان باقر وصادق عليهماالسلام‏ موجب شد تا اسلام راستين پايدار بماند و براى‏ هر زمانى و مكانى و در شرايط پويا و ناايستاى انسان و جامعه‏ برنامه‏ ها، آموزه‏ها و گزاره‏هايى داشته باشد.

نویسنده : خليل منصورى

تفسیر روز

سوره بقره آیه 254-251

1402/7/20

تفسیر قطره ای قرآن

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...


965 بازدید

حدیث روز

مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.


هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.

امام جواد علیه السلام

قاسمیه در شبکه های اجتماعی