توسط: حامد سلیمان پور
832 بازدید
1391/1/24
ساعت:14:53
کنیز کنز
خانم ! به مزاحمت نیستم ؟
نه ای دخترک ناز من ای به فدایت کاریت هست ؟
شما اینجائید؟
بودم دخترم اما دیگر ... دیگر نیستم ! یعنی نیستند تا باشم ! آه !
کجایید ای در زندان شکسته پرنده تر ز مرغان هوایی
نیسشت می شدم ای کاش ! یادش بخیر !
مرا روزگاری زمان رام بود زمانم شد و روزگارم گذشت
روزهایی بود دخترم ! نه آسمان غم داشت و نه بیقرار بود دل من ! من بودم و او ، او بود و خدای ، و همه با شویش با بچه هایش ! خلوت نبود این کوی ، خلوتی مان بود با اوی
جز نقش او هرچه مان از دل دور جز نام او هرچه مان بود فراموش
این کوچه کوچک نبود مشئوم ، مغموم نبود ، گرفته نبود ، آسمکان عبوس نبود ، چهره درهم نداشت ، کرانه هاش اینقدر گرد آلود نبود ، این سیه فام ابرهای تاریک نبودند ،
شب ها که از راه می رسیدند چه سبک پا بودند و لطیف! و این خانه در قلب سکوت آن همه شب ها ، چه رازها که در دل داشت !
آه آنچه دیدم برقرار خود نماند ! دخترم ! آبادی اینجا به باد رفت ! و گرنه آن دیوارها که خراب نبود ، و نه آن خانه خرابه ! و نه آن درخت شاخه هاش بر روی آن دیوار اینگونه خشک !
اینجا کوچه نبود ، دریا بود ! خانه نبود ، کشتی بود ! و من نیز پیشکار کشتی نشستگان ! باشد که باز بینم دیدار آشنا را !
خانم ! منظورم نه این بود ! ورنه می دانم ، که شما روزی کنیز بودید ،
آری دخترم ! کنیز بودم ، کنیز کنز خدای ، دخت مکرم اسلام ، واحسرتا !
خانم ! منظور این بود مرا ، که لحظه هایی چند هستید ؟! هستید تا بازگردم ؟ و چه زود می آِم !
هستم ! دور هم بیایی اگر هستم ! کجا بروم ؟! جایی ندارم ! پیش پایت بود که با خود می گفتم :
گریزی نیست از کوی تو ای دوست چسان برگردم از کوی تو ای دوست
دخترم من هستم به انتظارت تا تو بیایی خدایت به همراه
سوره بقره آیه 254-251
1402/7/20
تفسیر قطره ای قرآنفَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...
اُبَشِّرُکُم بالمَهدیِ یَبعَثُ فی اُمَّتی عَلی إختلافٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلازِلَ یَملاُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً یَرضی عَنهُ ساکِنُ السَّماء وَ ساکِنُ الأَرضِ یُقَسِّمُ المالَ صِحاحاً فَقالَ رَجُلٌ ما صِحاحاً قال (علیه السّلام): بالسَّویَّهِ بَینَ الناسَ وَ یَملاُ اللهُ قُلوبَ اُمَّةِ مُحمدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) غِنیً وَ یَسَعُهُم عَدلُهُ، حَتی یَأمُرَ مُنادِیاً یُنادی یَقُولُ مَن لَهُ فی المالِ حاجَةُ فَما یَقُومُ مِنَ الناسِ إلا رَجلٌ واحِدٌ.
شما را به ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت می دهم. زمین را پر از عدل می کند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده است، ساکنان آسمان ها و زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروت ها را به گونه ای درست تقسیم می کند. کسی پرسید: معنای تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوی میان مردم. سپس فرمود: دل های پیروان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از بی نیازی پر می کند. عدالتش همه را فرا می گیرد، تا آن جا که دستور می دهد کسی با صدای بلند صدا زند هر کس نیاز مالی دارد برخیزد، هیچ کس جز یک تن برنمی خیزد.